کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غورباغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غورباغه
/qurbāqe/
معنی
= قورباغه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غورباغه
لغتنامه دهخدا
غورباغه . [ غ َ/ غ ِ ] (ترکی ، اِ) قورباغه . رجوع به قورباغه شود.
-
غورباغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) qurbāqe = قورباغه
-
واژههای همآوا
-
قورباغه
واژگان مترادف و متضاد
چغر، غوک، وزغ
-
قورباغه
فرهنگ واژههای سره
غوک
-
قورباغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹غورباغه› qurbāqe ۱. (زیستشناسی) جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پرهدار که در آب تخم میریزد. برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا میکند. نوزاد بیدستوپای آن دارای سر بزرگ، دُم دراز، و آبشش است؛ غوک؛ وزغ؛ چغز؛ کلا....
-
قورباغه
فرهنگ فارسی معین
(غِ)(اِ.) جانور دوزیست از تیرة غوکان ، معمولاً آبزی که دم و گردن ندارد دارای پوست صاف و دست و پای پره دار با جهش سریع .
-
قورباغه
لغتنامه دهخدا
قورباغه . [غ َ / غ ِ ] (ترکی ، اِ) غورباغه . قُرباغه . قُرباقه . قورباغا. قوربغا. قوربغه . جانوری است از رده ٔ ذوحیاتین های بی دم که اندام های خلفیش بقدر کافی طویلند و موجب جهش حیوان در حرکت میباشند و بعلاوه حیوان در آب بوسیله ٔ آنها بخوبی شنا میکند....
-
قورباقه
لغتنامه دهخدا
قورباقه . [ق َ / ق ِ ] (ترکی ، اِ) رجوع به قورباغه و غوک شود.
-
قورباغه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: qurbâqa طاری: vezaq طامه ای: qurbâqa طرقی: vezaq کشه ای: vezaq نطنزی: qurbâqa
-
قورباغه
واژهنامه آزاد
وَک.
-
جستوجو در متن
-
قُرماقَه
لهجه و گویش بختیاری
qormâqa غورباغه.
-
وزغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بزغ› (زیستشناسی) vazaq وک؛ بک؛ غورباغه.
-
بنات الماء
لغتنامه دهخدا
بنات الماء. [ ب َ تُل ْ ] (ع اِ مرکب ) هر حیوان که در آب باشد. (مهذب الاسماء). آنچه در آب زندگی کند چون ماهی و پرنده و غورباغه . (ثمار القلوب ص 220). طایری است آبی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : در ایام مد از اجناس حیوانات و بنات الماء و انواع ماهی و خایه...