کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غوته
/qute/
معنی
= غوطه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوته
لغتنامه دهخدا
غوته . [ غ ُ ت َ ] (اِخ ) تلفظ ترکی گتا . شهری در آلمان . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
غوته
لغتنامه دهخدا
غوته .[ ت َ / ت ِ ] (اِ) غوطه . سر فروبردن به آب به تمامی تن . (از فرهنگ اوبهی ). غوطه کردن . (فرهنگ اسدی ). سر به آب فروبردن و فرورفتن در آب ، و غوطه معرب آن است . (برهان قاطع) (انجمن آرا)(آنندراج ). رجوع به غوته خوردن و غوته خورده شود.ترکیب ها:- غو...
-
غوته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: غَوطَة] [قدیمی] qute = غوطه
-
واژههای مشابه
-
غوته خوردن
لغتنامه دهخدا
غوته خوردن . [ ت َ / ت ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غوطه خوردن . غوص کردن . رجوع به غوطه و غوته شود : بمردن به آب اندرون چنگلوک به از غوته خوردن به نیروی غوک .عنصری (از فرهنگ اسدی ).
-
غوته خوار
لغتنامه دهخدا
غوته خوار. [ ت َ / ت ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) غواص . غوطه خورنده . رجوع به غوطه و غوته شود.
-
غوته خورده
لغتنامه دهخدا
غوته خورده . [ ت َ / ت ِ خوَرْ/ خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) فرورفته در آب . غوطه خورده . غوص کرده . رجوع به غوته و غوطه شود : چه غوته خورده در آب کبود مرغ سپیدز چشم و دیده نهان شد در آسمان کوکب .عنصری (از فرهنگ اسدی ).
-
واژههای همآوا
-
غوطه
واژگان مترادف و متضاد
۱. غرق، غرقه ۲. فرورفتن
-
غوطه
لغتنامه دهخدا
غوطه . [ طَ/ طِ ] (از ع ، اِ) فروشدن به آب . فرورفتگی در آب و غرق شدگی . فرورفتگی سر در آب . غوطه به واو معروف است نه به واو مجهول ، زیرا در عربی به واو مجهول نمی آرند. (غیاث اللغات ). سر به آب فروبردن ، و فارسیان به واو مجهول خوانند؛ و با لفظ زدن و ...
-
غوطه
فرهنگ فارسی معین
(غَ وْ طَ) [ ع . ] (اِ.) زمین پست و هموار.
-
غوطه
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِ.) فرو رفتن در آب .
-
قوطه
فرهنگ فارسی معین
(طَ یا طِ) [ ع . قوطة ] (اِ.) گوجه فرنگی .
-
قوطه
لغتنامه دهخدا
قوطه . [ ق َ طَ ] (ع اِ) خنور خرمای بزرگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خنور بزرگ خرما. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
غوطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غوطَة] qute فرو رفتن در آب.