کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غواص دودهای حقیقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غَوَّاصٍ
فرهنگ واژگان قرآن
کسي که تا عمق زياد زير آب فرو مي رود
-
Gavia adamsii
غواص آدامز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ غواصیان و راستۀ غواصسانان که بزرگترین عضو خانواده با بزرگترین منقار است و بالای بدن و گردن و سرش سیاه است و نوارهای سفیدی بر روی گردن دارد
-
Gaviiformes
غواصسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] پرندگانی آبزی، در اندازههای بزرگ یا متوسط، با منقار نوکتیز که پاهایشان برای شیرجه زدن مناسب است
-
حسین غواص
لغتنامه دهخدا
حسین غواص . [ ح ُ س َ ن ِ غ َوْ وا ] (اِخ ) رجوع به حسین سنجری شود.
-
Gavia stellata
غواص ستارهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ غواصیان و راستۀ غواصسانان که کوچکترین عضو خانواده است و منقار کوچک و خمیده به سمت بالا و پاهای کوچک دارد
-
Gavia arctica suschkini
غواص قطبی گلوسیاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ غواصیان و راستۀ غواصسانان که بالای بدنش سیاه با لکههای سفید است و زیر بدن و پهلوهایش سفید و گلوی آن سیاه و سر و گردنش خاکستری است
-
Aythya nyroca
اردک بلوطی غواص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ اردکیان و راستۀ غازسانان که زیر دم آن کاملاً سفید است و جنس نر آن بدنی خرمایی تیره با چشمهایی سفید دارد
-
جستوجو در متن
-
دوده
لغتنامه دهخدا
دوده . [ دِ ] (اِخ ) قریه ای است در هشت فرسنگی مشرق شیراز. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
بچه ای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
دیکشنری فارسی به عربی
احمق
-
طمویه
لغتنامه دهخدا
طمویه . [ طَ ی َ ] (اِخ ) دوده ای است به مصر. (منتهی الارب ).
-
طنبول
لغتنامه دهخدا
طنبول . [ طَم ْ ] (اِخ ) دوده ای است به مصر. (منتهی الارب ). || دهی است به مصر. (منتخب اللغات ).
-
خوال
فرهنگ فارسی معین
(خا) (اِ.) = خوار: 1 - خوردنی . 2 - دوده ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند.
-
دوده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ په . ] (اِمر.) 1 - دودمان . 2 - ماده ای سیاه و نرم که از دود مواد نفتی ، حاصل شود.
-
قران
لغتنامه دهخدا
قران . [ق ُرْ را ] (اِخ ) دهی است در یمامه . (منتهی الارب ). || دوده ای است در یمامه . (معجم البلدان ).