کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غواصة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غواصة
معنی
زير دريايي , تحت البحري , زير دريا حرکت کردن , با زير دريايي حمله کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غواصة
لغتنامه دهخدا
غواصة. [ غ ُوْ وا ص َ ] (ع ص ) تأنیث غَوّاص . رجوع به غَوّاص شود. || (اِ) مرغی است که پیوسته بلک (غوطه ) میخورد. (مهذب الاسماء) غواص (پرنده ). رجوع به غواص شود. || کشتی کوچک جنگی که در آب فرورود و کشتیهای دشمن را به توپ بندد. (از المنجد). زیردریایی ...
-
غواصة
دیکشنری عربی به فارسی
زير دريايي , تحت البحري , زير دريا حرکت کردن , با زير دريايي حمله کردن
-
واژههای مشابه
-
غواصه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: غوّاصَة، مؤنثِ غَوّاص] [قدیمی] qavvāse ۱. = غَواص۲. (اسم) زیردریایی.
-
جستوجو در متن
-
زیر دریایی
دیکشنری فارسی به عربی
غواصة
-
تحت البحری
دیکشنری فارسی به عربی
غواصة
-
زیر دریا حرکت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غواصة
-
با زیر دریایی حمله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غواصة
-
نموسک
لغتنامه دهخدا
نموسک . [ ن َ س َ ] (اِ) تیهو. (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ). مرغی است از دراج کوچکتر که آن را تیهو گویند. نموشک . (از جهانگیری ). غواصه ، و آن مرغی است که پیوسته بلکه می خورد. (یادداشت مؤلف ) (از مهذب الاسماء).
-
زیردریایی
لغتنامه دهخدا
زیردریایی . [ دَرْ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) سفینه ٔ غواصه . تحت البحری . نوعی کشتی که در زیر آب حرکت کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کشتی کوچک جنگی است که می تواند در زیر آب حرکت کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کشتی کوچک جنگی است که می تواند در زیر آب ح...
-
غواص
لغتنامه دهخدا
غواص . [ غ َوْ وا ] (ع ص ) به دریا فروشونده به طلب مروارید.(منتهی الارب ) (آنندراج ).مبالغه ٔ غائص . (مجمل اللغة). بلک خورنده . ج ، غواصون . (مهذب الاسماء). گوهرجوی .(تفسیر کشف الاسرار ج 8 ص 344). آنکه بسیار در آب فرورود. آنکه در دریا برای به دست آور...
-
غوص
لغتنامه دهخدا
غوص . [ غ َ ] (ع مص ) به آب فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). غوطه خوردن . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). به دریا فروشدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). در آب فروشدن . (منتهی الارب ). در آب غوطه زدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رفتن در زیر آب . غطس . (از...