کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوار
لغتنامه دهخدا
غوار. [ غ َوْ وا ] (ع ص ) آنکه مشق دویدن میکند. مسابقه کننده در دویدن . || (اِ) زمین باتلاقی . || گرداب . غرقاب . (دزی ج 2 ص 230).
-
غوار
لغتنامه دهخدا
غوار. [ غ ِ ] (ع مص ) تاراج کردن . (منتهی الارب ). غارت . (از اقرب الموارد). رجوع به غارت و غارة شود. || یکدیگر را غارت کردن . مغاورة. (المصادر زوزنی ). به این معنی مصدر دوم باب مفاعله است .
-
جستوجو در متن
-
مغاورة
لغتنامه دهخدا
مغاورة. [ م ُ وَ رَ ] (ع مص ) یکدیگر را غارت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). تاراج کردن . غِوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
غیار
لغتنامه دهخدا
غیار. (ع مص ) خواربار آوردن و سود کردن . (تاج المصادر بیهقی ). خواربار آوردن جهت اهل خود. غیرَت دادن و خواربار آوردن . || درآمدن در چیزی . (منتهی الارب ). داخل شدن درچیزی . (از اقرب الموارد). || فروشدن آفتاب . (منتهی الارب ). غروب آفتاب . (از اقرب ال...
-
داعی
لغتنامه دهخدا
داعی . (اِخ ) (مولانا... ) محمد مؤمن ، سیدی عالی گهر، فاضلی درویش سیر به اکثر کمالات متصف و ارباب کمال عصر بجلالت قدرش معترف مستغنی الالقاب و الاوصاف و مهذب الاخلاق چون مؤمن الطاق در ایمان طاق و اصل ایشان از عظمای سادات قم من محال تفرش قم و نعمت صح...