کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنچه پیشانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غنچه پیشانی
/qončepišāni/
معنی
آنکه ابروهایش درهم باشد؛ اخمرو؛ اخمهرو؛ عبوس.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنچه پیشانی
لغتنامه دهخدا
غنچه پیشانی . [ غ ُ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) کنایه از بیدماغ و اخمه رو. (آنندراج ). آنکه ابروهای وی درهم و پیچدار باشد. عبوس . (ناظم الاطباء) : در رکاب برق دارد پای حسن نوبهارتا گلی در باغ داری غنچه پیشانی مباش . صائب (از آنندراج ).تازه رویان گلستان غنچ...
-
غنچه پیشانی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) 1 - ترش رو، عبوس . 2 - زشت روی .
-
غنچه پیشانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] qončepišāni آنکه ابروهایش درهم باشد؛ اخمرو؛ اخمهرو؛ عبوس.
-
واژههای مشابه
-
غنچه غنچه شدن
لغتنامه دهخدا
غنچه غنچه شدن . [ غ ُ چ َ / چ ِ غ ُ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مانند غنچه شدن . غنچه وار گشتن : بر لب دجله ز بس بوس لب نوش لبان غنچه غنچه شده چون پشت فلک روی زمین .خاقانی .
-
گل غنچه
لغتنامه دهخدا
گل غنچه . [ گ ُ غ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) گول غنچه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). غازه ٔ زنان است و آن چیزی باشد سرخ که بر روی مالند. (برهان ) (آنندراج ). گلگونه که بر روی مالند. (غیاث ). سرخاب . || شیخ ابوالفیض فیاضی در مثنوی نل و دمن بمعنی غنچه ٔ...
-
گون غنچه
لغتنامه دهخدا
گون غنچه . [ غ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب )غازه . گلگونه ٔ روی زنان . سرخاب . (یادداشت مؤلف ).
-
کوال غنچه
لغتنامه دهخدا
کوال غنچه . [ ک ُ غ ُ چ َ / چ ِ] (اِ مرکب ) غازه ای باشد که زنان بر روی مالند تا روی را سرخ گرداند. کول غنچه . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گلگونه . گول غنچه . گل غنچه . (برهان ). سرخاب . و رجوع به کول غنچه و گول غنچه و گل غنچه شود.
-
غنچه سا
فرهنگ نامها
(تلفظ: qončesā) غنچه + سا پسوند شباهت ، چون غنچه ، مثل غنچه . ← غنچه .
-
flower bud abscission
غنچهریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ریزش غنچه براثر تشکیل لایۀ ریزشی
-
گل غنچه
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol qonče) غنچهی گل ؛ (در قدیم) گلگونه که زنان به روی خود میمالند ، غازه ، سرخاب .
-
غنچه ٔ آب
لغتنامه دهخدا
غنچه ٔ آب . [ غ ُ چ َ / چ ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حباب . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از حباب . (انجمن آرا). حباب آب . (آنندراج ). کنایه از حباب است و آن شیشه مانندهایی باشد که دروقت باریدن باران در روی آب بهم زنند. (برهان قاطع). غنجه ٔ آب . حبابه ...
-
غنچه ٔ ارغوان
لغتنامه دهخدا
غنچه ٔ ارغوان . [ غ ُ چ َ / چ ِی ِ اَ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراره ٔآتش و اخگر. (انجمن آرا) (آنندراج ). کنایه از شراره ٔآتش باشد و اخگر آتش را نیز گویند. (برهان قاطع).
-
غنچه ٔ پیکان
لغتنامه دهخدا
غنچه ٔ پیکان . [ غ ُ چ َ / چ ِ ی ِ پ َ / پ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بمعنی پیکان است و اضافه ٔ تشبیهی است : در دل ما غنچه ٔ پیکان او گل گل شکفت شاد باشد میهمان گردد چو صاحبخانه گرم .صائب (از آنندراج ).
-
غنچه ٔ تریاک
لغتنامه دهخدا
غنچه ٔ تریاک . [ غ ُ چ َ / چ ِ ی ِ ت َرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غنچه ٔ گل کوکنار. رجوع به کوکنار و تریاک شود.