کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنجیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غنجیدن
/qa(o)njidan/
معنی
ناز کردن؛ کرشمه کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنجیدن
لغتنامه دهخدا
غنجیدن . [ غ ُ دَ ] (مص ) فحش گفتن . (آنندراج ). زشت گفتن . زشت گویی کردن . (ناظم الاطباء). || هزل وبازی نمودن . (آنندراج ). بذله گویی کردن . بازی کردن . || استهزاء کردن . (ناظم الاطباء). || ناز و غمزه کردن . (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 190 ب ). ظاهراً م...
-
غنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غُ دَ) (مص ل .) 1 - ناز و غمزه کردن . 2 - بذله گویی کردن .
-
غنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [عربی. فارسی] [قدیمی] qa(o)njidan ناز کردن؛ کرشمه کردن.
-
غنجیدن
لهجه و گویش تهرانی
کرشمه کردن
-
واژههای مشابه
-
غِنجیدن، انجیدن ،چنجیدن
لهجه و گویش تهرانی
تکه کردن،تکه تکه کردن، چنجه کردن
-
جستوجو در متن
-
غنج
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ غنجیدن) [عربی] [قدیمی] qa(o)nj ۱. = غنجیدن۲. (اسم) نازوکرشمه؛ دلال.〈 غنج زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] سخت آرزومند بودن: دلم برای آن غنج میزند.