کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنایم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غنایم
/qanāy(')em/
معنی
= غنیمت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
loot, plunder
-
جستوجوی دقیق
-
غنایم
فرهنگ فارسی معین
(غَ یِ) [ ع . غنائم ] (اِ.) جِ غنیمت .
-
غنایم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غنائم، جمعِ غنیمَة] ‹غنائم› qanāy(')em = غنیمت
-
جستوجو در متن
-
خمس
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - یک پنجم هر چیز. 2 - یک پنجم درآمد یا غنایم که مسلمانان باید به امام یا جانشین او بپردازند. ج . اخماس .
-
رضخ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) عطای اندک دادن . 2 - (اِ.) سهمی از غنایم جنگی برای کسانی که در جنگ شرکت کرده اند.
-
راخال
لغتنامه دهخدا
راخال . (اِخ ) شهری در یهودا که داود پاره ای از غنایم خود را به آنجا گسیل فرمود. ولی محل آن معلوم نیست . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
خمس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: اَخماس] xoms ۱. پنجیک؛ یکپنجم.۲. (اسم) (فقه) یکپنجم درآمد یا غنایم که مسلمانان باید به دستور شرع به امام یا جانشین وی بدهند که قسمتی از آن به مصارف خیریه برسد و قسمت دیگر به سادات داده شود.
-
علم بخش
لغتنامه دهخدا
علم بخش . [ ع َ ل َ ب َ ] (نف مرکب ) بخشنده ٔ علم . آنکه درفش و اختر بخشد. || (اِ مرکب ) کنایه از قسمت و حصه و بخشی است از غنایم ، که به سپاهیانی که در زیر علم حاضر بوده اند، دهند. (برهان قاطع) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
طرسوسی
فرهنگ فارسی معین
(طَ) 1 - (ص نسب .) منسوب به شهر طرسوس (شهری قدیمی در آسیای صغیر). 2 - تقسیم شدنی . 3 - (حامص .) تقسیم شدن ، تکه تکه شدن (می گویند شهر طرسوس مرز اسلام و کفر بوده و مسلمانان غنایم را در آن تقسیم می کرده اند).
-
رضخ
لغتنامه دهخدا
رضخ . [ رَ ] (ع اِ) رَضْخ . خبری که بشنوند و باور ندارند آنرا. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سهمی از غنایم جنگی که طبق مقررات اسلامی به کسانی که در جنگ شرکت کرده اند، دهند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کدر لعومر
لغتنامه دهخدا
کدر لعومر. [ ک َ دُ ل َ ] (اِخ ) شهریار عیلام و یکی از چهار پادشاه مختلف است که شهرهای دایره را مدت دوازده سال مفتوح داشته خراج گزار خود گردانیدند. از آن پس در سال سیزدهم آن شهرها یاغی شده بر وی عصیان ورزیدند و تمرّد نمودند لذا کدرلعومر به استعانت شه...
-
کودور نان خوندی
لغتنامه دهخدا
کودور نان خوندی . (اِخ ) پادشاه عیلام است که در حدود2280 ق .م . شهر «اور» را تصرف و غارت کرد و سلسله ٔ پادشاهان آن را برانداخت و مجسمه ٔ ربةالنوع «اِ رخ » را که «نانا» یا «نه نه » نامیده می شد جزو غنایم به عیلام برد و پس از آن قریب شصت سال سومر جزو ع...
-
مقاسم
لغتنامه دهخدا
مقاسم . [ م َ س ِ ](ع اِ) ج ِ مَقسِم . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).- مقاسم میاه ؛ آب بخش کن ها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| صاحب المقاسم ؛ نایب امیر و او تقسیم کننده ٔ غنایم است . (از اقرب الموارد).
-
حزانة
لغتنامه دهخدا
حزانة. [ ح ُ ن َ ] (ع اِ) نام نخستین تاخت عرب بر بلاد عجم است که غنایم بسیار بدست کردند. (منتهی الارب ). || عیال مرد که بجهت ایشان اندوه خورد. (معجم البلدان ). || شرطی بود عرب را بر ایرانیان خراسان بدان شهرها که بصلح گرفته بودند که هر زمان جیشی از عر...
-
رغایب
لغتنامه دهخدا
رغایب . [ رَ ی ِ ] (ع اِ) رغائب . چیزهای مرغوب . عطاهای نفیس و بسیار. (یادداشت مؤلف ). ج ِ رغیبة. (ناظم الاطباء) : چندان مواهب و رغایب در سلک ملک او آورد که حصر آن در حوصله ٔ وهم نگنجد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 460). ملک قدیم که شریفترین نفایس است و ع...