کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمکده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غمکده
/qamkade/
معنی
۱. جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد؛ خانهای که اهل آن غمگین باشند؛ غمخانه؛ غمسرا؛ ماتمکده.
۲. [مجاز] دنیا: ◻︎ شاد از چهام از آنکه در این غمکده یکیست / درمان و درد و نیک و بد و سور و شیونم (حسن غزنوی: لغتنامه: غمکده).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
غمخانه، محنتستان، محنتسرا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمکده
واژگان مترادف و متضاد
غمخانه، محنتستان، محنتسرا
-
غمکده
لغتنامه دهخدا
غمکده . [ غ َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) جایگاه غم و اندوه . غمخانه . غم سرا. ماتمکده . بیت الحزن . خانه ٔ دلگیر : ناف تو بر غم زدند غم خور خاقانیاکآنکه جهان را شناخت غمکده شد جان او. خاقانی .خاکش به آب سیل سرشت از پی شگون روزی که دهر غمکده ام را بنا گ...
-
غمکده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] qamkade ۱. جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد؛ خانهای که اهل آن غمگین باشند؛ غمخانه؛ غمسرا؛ ماتمکده.۲. [مجاز] دنیا: ◻︎ شاد از چهام از آنکه در این غمکده یکیست / درمان و درد و نیک و بد و سور و شیونم (حسن غزنوی: لغتنامه...
-
واژههای همآوا
-
غم کده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دِ یا دَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - جایگاه غم ، غمخانه . 2 - (کن .) دنیا، روزگار.
-
جستوجو در متن
-
محنت کده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] mehnatkade جای محنت؛ غمکده.
-
ماتمسرا
واژگان مترادف و متضاد
عزاخانه، غمکده، ماتمکده، محنتسرا
-
ماتمکده، ماتمکده
واژگان مترادف و متضاد
عزاخانه، غمکده، ماتمسرا، محنتسرا
-
محنتستان
واژگان مترادف و متضاد
غمکده، محنتآباد، محنتسرا، محنتکده
-
غم آباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] qam[']ābād غمخانه؛ غمکده؛ جای غم و اندوه.
-
غمخانه
واژگان مترادف و متضاد
غمآباد، غمستان، غمسرا، غمکده، ماتمسرا، محنتستان، محنتسرا
-
غمستان
لغتنامه دهخدا
غمستان . [ غ َ م ِ ] (اِ مرکب ) جای غم و اندوه . غمکده . رجوع به غم شود.
-
محنتستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] mehnatestān محنتکده؛ جای محنت؛ غمکده: ◻︎ دوش دیدن شکفتهبستانی / دیدن امروز محنتستانی (نظامی۴: ۶۸۴).
-
محنت کده
لغتنامه دهخدا
محنت کده . [ م ِ ن َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) محنت سرا. محنت آباد. غمکده . ماتمکده . || کنایه از دنیاست .