کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمم
لغتنامه دهخدا
غمم . [ غ َ م َ ] (ع مص ) فروگرفتن موی پیشانی و قفا را. (منتهی الارب ). || از عیوب خلقیه ٔ اسب است و آن بسیار بودن موی پیشانی است چنانکه چشم را فراگیرد. (از صبح الاعشی ج 2 ص 24).
-
واژههای همآوا
-
قمم
لغتنامه دهخدا
قمم . [ ق ِ م َ ] (ع اِ) ج ِ قِمّة بمعنی میان سر و سر هر چیز. (بحر الجواهر) (غیاث ). || مجازاً بمعنی بلندیها. (غیاث ). || ج ِ قِمَّة بمعنی قامت . (اقرب الموارد). رجوع به قِمّة شود.
-
جستوجو در متن
-
بیمارپرست
لغتنامه دهخدا
بیمارپرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پرستار بیمار. (ناظم الاطباء). بیماربان : همه بیمارپرستان ز غمم سیر شدندآنکه این غم خورد امروز شمائید همه .خاقانی .
-
گشت زدن
لغتنامه دهخدا
گشت زدن . [ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) سیر کردن و گردیدن . (آنندراج ) : به زندان غمم چون لاله در خون کی بود یارب که چون نرگس قدح بر کف زنم گشت چمن با او.بنای هروی (از آنندراج ).
-
روان فشاندن
لغتنامه دهخدا
روان فشاندن . [ رَ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) جان فشاندن . جانفشانی کردن . رجوع به روان افشاندن شود : دشمنان چون بر غمم بخشوده اندبر سر دشمن روان خواهم فشاند.خاقانی .
-
طاق پل
لغتنامه دهخدا
طاق پل . [ ق ِپ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشمه ٔ پل : در طریق عشقبازی از کسی کم نیستم موج سیلاب غمم پهلو بطاق پُل زند.محمدقلی سلیم (از آنندراج ).
-
افسانه بستن
لغتنامه دهخدا
افسانه بستن . [ اَ ن َ / ن ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ترتیب دادن افسانه . (آنندراج ) : برگ کاهی نیست کوه بیستون پیش غمم من کجا بودم که دهر افسانه ٔ فرهاد بست .سنجر کاشی (از آنندراج ).
-
خدانکرده
لغتنامه دهخدا
خدانکرده . [ خ ُ ن َ ک َ دَ / دِ ] (ق مرکب ) خداناکرده . خدانخواسته . رجوع به خداناکرده شود : تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین همه ٔ غمم بود از همین که خدانکرده خطا کنی .هاتف اصفهانی .
-
خرمن روز
لغتنامه دهخدا
خرمن روز. [ خ ِ / خ َ م َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روز است : سوخته شد خرمن روز از غمم چشمه ٔ خورشید فسرد از دمم .نظامی .
-
امین مشهدی
لغتنامه دهخدا
امین مشهدی . [اَ ن ِ م َ هََ ] (اِخ ) مولانا محمدامین طبیب و شاعر ومعاصر صادقی کتابدار (قرن 10 هجری ) بود. از اوست :آنم که جهان جهان غمم ماحضر است وز آه پیاپیم فلک در حذر است از آتش دوزخم مترسان که مراسوزی است که صد دوزخ از او در خطر است .(از مجمعالخ...
-
غوره افشردن
لغتنامه دهخدا
غوره افشردن . [رَ / رِ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریان ساختن . (برهان قاطع) (بهار عجم ). غوره فشردن : آب چون آتشم فرست که بادبر سرم خاک غم همی باردآب انگور کو که سعی کندتا غمم غوره در نیفشارد. انوری .|| کنایه از گریه کردن . (انجمن آرا). غوره فش...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) عثمان بن احمد الهروی . صاحب لباب ذکر او آورده و رباعیهای ذیل را بدو نسبت کرده است :معشوقه که عمرش چو غمم باد درازامروز تلطفی دگر کرد آغازبر چشم من افکند دمی چشم و برفت یعنی که نکوئی کن و در آب انداز.دی گفتمش ای گشته...
-
دستگیری کردن
لغتنامه دهخدا
دستگیری کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعانت و مساعدت و معاضدت و یاری و مددکاری کردن : بدان پرورانیدم این تار راکه تا دستگیری کند یار را. فردوسی .گه نعمت دهد نقصان پذیری کند هنگام حیرت دستگیری . نظامی .نه گر دستگیری کنی خرمم نه گر سر بری بر دل آید غ...