کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قمری
لغتنامه دهخدا
قمری . [ ق ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به قُمر شهری در مصر. (از معجم البلدان ). رجوع به قمر شود.
-
قمری
لغتنامه دهخدا
قمری . [ ق ُ ] (اِ) (پرده ٔ...) نام یکی از پرده های موسیقی است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به قمر و آهنگ شود.
-
قمری
لغتنامه دهخدا
قمری . [ ق ُ ] (اِ) پرنده ای است ، ماده ٔ آن را قمریه نامند و نر آن را ساق جر و جمع آن قماری ، غیرمنصرف است و آن رابه هندی توترو نامند. مرغی است از فاخته کوچکتر و با طوق و بسیار مأنوس و خوش منظر و خوش آواز و گفته اندکه لفظ یا کریم کامل الحروف از صوت...
-
قمری
لغتنامه دهخدا
قمری . [ ق ُ ] (اِخ ) محمدتقی دربندی شیروانی . از شاعران ترک و از مردم دربند شیروانات روسیه است . وی در آغاز شبیه گردان بود و غزلیات و قصاید نیکو میسرود و به قمری تخلص میکرد. اشعار نغزی در مصایب کربلا سروده و به نام کنزالمصایب بچاپ رسیده است . سال وف...
-
قُمْری
لهجه و گویش گنابادی
ghomri در گویش گنابادی به یاکریم ، قمری ، موسی کوتقی گویند.
-
قمری
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: qomri طاری: qomri طامه ای: qomri طرقی: qomri کشه ای: qomri نطنزی: qomri
-
جستوجو در متن
-
ناآزمودگی
لغتنامه دهخدا
ناآزمودگی . [ زِ / زْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) مقابل آزمودگی . ناآزموده کاری . ناشیگری . ناپختگی . غِرَّة. غُمری . غرارت . بی تجربگی : الغَرارَة. غافل شدن و ناآزمودگی . (دهّار).
-
غنبید
لغتنامه دهخدا
غنبید. [ غ ُن ْ ن َ / غ ُ ن َ ] (اِ) قسمی کلم . و معرب آن قُنَّبیط است . غنبید قم بسیارمطبوع است . کلم غُمری . کَرَنب . غُنَبیت . غُنَّبیت .- امثال :قم بود و غنبید، آن هم امسال نبید .
-
بی دانشی
لغتنامه دهخدا
بی دانشی . [ ن ِ ] (حامص مرکب )بی علمی . نادانی . جهل . (فرهنگ فارسی معین ). نادانی وکردار نادان و هر چیز نالایق بعمل کسی . غمری . (ناظم الاطباء). بیخبری . بی علمی . جهل و نادانی : براه مسیحا بدو دادمش ز بی دانشی روی بگشادمش . فردوسی .مر آن را سکندر ...
-
ابلهی
لغتنامه دهخدا
ابلهی . [ اَ ل َ ] (حامص ) بلاهت . حماقت . رعونت . رعنائی . حمق . تناوک . غمری . خویلگی . سرسبکی . ساده لوحی . گولی . کم خردی . نادانی . سلیم دلی : ز بهر کسان رنج بر تن نهی ز کم دانشی باشد و ابلهی . فردوسی .نبیره که جنگ آورد با نیاهم از ابلهی است و ک...
-
دیگر گشتن
لغتنامه دهخدا
دیگر گشتن . [ گ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) عوض شدن . تغییر کردن . تبدیل شدن . (یادداشت مؤلف ). متغیر و دگرگون گردیدن : چه گمان برد که محمود مگر دیگر گشت اینت غمری و گمانی بد سبحان اﷲ. فرخی .صواب نمیبینم اکنون بر او حرب کردن که او قوی گشت و از این پس حال...