کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غمامه
/qamāme/
معنی
۱. ابر.
۲. رگه و ناخالصی در سنگ قیمتی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابر، سحاب، غیم، میغ
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمامه
واژگان مترادف و متضاد
ابر، سحاب، غیم، میغ
-
غمامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غمامَة، جمع: غمائم] [قدیمی] qamāme ۱. ابر.۲. رگه و ناخالصی در سنگ قیمتی.
-
واژههای مشابه
-
غمامة
لغتنامه دهخدا
غمامة. [ غ َ م َ ] (اِخ ) اسبی است مر ابی داود ایادی را. یا پادشاهی از پادشاهان هند. (منتهی الارب ). نام اسب ابوداود ایادی یا یکی از پادشاهان آل منذر. (از تاج العروس ).
-
غمامة
لغتنامه دهخدا
غمامة. [ غ َ م َ ] (ع اِ) ابر. ابر سفید. ج ، غَمام ، غَمائِم . (منتهی الارب ). واحد غمام . ابر سپید که همه جای آسمان بپوشد. سحابة. || اسفنج . ج ، غمامات . در الجماهر بیرونی ص 38 آمده : و منها (من عیوب الیاقوت ) غمامة صدفیة بیضاء متصلة به من جانب ، و ...
-
غمامة
لغتنامه دهخدا
غمامة. [ غ ِ م َ ] (ع اِ) دهن بند ستور. (مهذب الاسماء). پتفوزبند شتر و جز آن ، و آن خریطه مانندی است که چون بر پتفوز ستور بندندخوردن نتواند. ج ، غَمائِم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).خریطه ای است که به دهان شتر و جز آن بندند و او را از طعام بازمیدارد. ...
-
غمامة
لغتنامه دهخدا
غمامة. [ غ ُ م َ ] (ع اِ) غلاف سر نره ٔ کودک . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). غَمامة. رجوع به همین کلمه شود.
-
جستوجو در متن
-
غمائم
لغتنامه دهخدا
غمائم . [ غ َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ غَمامة و غِمامة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غَمامة و غِمامة شود.
-
غمامات
لغتنامه دهخدا
غمامات . [ غ َ ] (ع اِ) ج ِ غَمامة. اسفنجها. رجوع به الجماهر بیرونی ص 49 و غَمامة، غَمام و اسفنج شود.
-
سحاب
واژگان مترادف و متضاد
ابر، رباب، غمام، غمامه، میغ
-
غمام
واژگان مترادف و متضاد
ابر، سحاب، غمامه، غیم، میغ
-
فدام
لغتنامه دهخدا
فدام . [ ف ِ ] (ع اِ) غمامة. (اقرب الموارد).
-
غیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابر، سحاب، غمام، غمامه، غیمه، غین ۲. مزوا، مه
-
ابر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابل، رباب، سحاب، غمامه، میغ ۲. اسفنج