کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غمام
/qamām/
معنی
سحاب؛ ابر؛ ابر سفید.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابر، سحاب، غمامه، غیم، میغ
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمام
واژگان مترادف و متضاد
ابر، سحاب، غمامه، غیم، میغ
-
غمام
لغتنامه دهخدا
غمام . [ غ َ ] (اِخ ) نام شمشیر جعفر طیار رضی اﷲ عنه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
غمام
لغتنامه دهخدا
غمام . [ غ َ ] (ع اِ) ج ِ غَمامة. (منتهی الارب ). ابر. سحاب . (غیاث اللغات ). ابری که آفاق را بپوشد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار) (مهذب الاسماء). ابر یا ابر سفید. وجه اشتقاق آن از غَم ّ (بمعنی پوشانیدن ) این است که قطعه ای از غمام آسمان را میپوشان...
-
غمام
لغتنامه دهخدا
غمام . [ غ ُ ] (ع اِ) زُکام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به زکام شود.
-
غمام
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (اِ.) ابر، ابر سفید.
-
غمام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qamām سحاب؛ ابر؛ ابر سفید.
-
واژههای مشابه
-
غَمَامِ
فرهنگ واژگان قرآن
ابر (در اصل از ماده غم که به معناي پرده است ، ميباشد و چون ابر نيز آسمان و آفتاب را مي پوشاند به آن غمام مي گويند )
-
واژههای همآوا
-
قمام
لغتنامه دهخدا
قمام . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش کلیائی شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 16هزارگزی شمال سنقر و 15 هزارگزی راه فرعی سنقر به گردگانه . موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن سردسیری است .سکنه ٔ آن 340 تن است . آب آن از چشمه و گاورود و محصول آن...
-
غَمَامِ
فرهنگ واژگان قرآن
ابر (در اصل از ماده غم که به معناي پرده است ، ميباشد و چون ابر نيز آسمان و آفتاب را مي پوشاند به آن غمام مي گويند )
-
جستوجو در متن
-
سحاب
واژگان مترادف و متضاد
ابر، رباب، غمام، غمامه، میغ
-
غیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابر، سحاب، غمام، غمامه، غیمه، غین ۲. مزوا، مه
-
میغ
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابر، رباب، سحاب، غمام، غمامه، غیم، مزن ۲. مزوا، مه