کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غمازی
/qammāzi/
معنی
۱. غماز بودن؛ سخنچینی: ◻︎ میسرت نشود سرّ عشق پوشیدن / که عاقبت بکند آب دیده غمازی (سعدی۲: ۵۱۸).
۲. ناز و عشوه کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمازی
لغتنامه دهخدا
غمازی . [ غ َم ْ ما ] (حامص ) وشایت . (مقدمة الادب زمخشری ). غماز بودن . سخن چینی . غمز. نمیمة. رجوع به غَمّاز شود : چو مشک عشق توغماز من شد ای دل و جان بدیع نبود از مشک و عشق غمازی . سوزنی .کسی چه عیب کند مشک را بغمازی ؟ ظهیر فاریابی .از قمر اندوخته...
-
غمازی
فرهنگ فارسی معین
( غَ مُ ) [ ع - فا. ] (حامص .) سخن چینی .
-
غمازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] qammāzi ۱. غماز بودن؛ سخنچینی: ◻︎ میسرت نشود سرّ عشق پوشیدن / که عاقبت بکند آب دیده غمازی (سعدی۲: ۵۱۸).۲. ناز و عشوه کردن.
-
غمازی
واژهنامه آزاد
تن ناز
-
واژههای مشابه
-
غمازی کردن
لغتنامه دهخدا
غمازی کردن . [ غ َم ْ ما ک َ دَ ] (مص مرکب ) سعایت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سخن چینی کردن . غَمز. اِمغال . (منتهی الارب ). رجوع به غَمز و غَمّاز شود : حدیث عشق تو پیدا نکردمی بر خلق گر آب دیده نکردی به گریه غمازی . سعدی (بدایع).میسرت نشود عاشقی و ...
-
جستوجو در متن
-
خبرچینی
واژگان مترادف و متضاد
جاسوسی، غمازی، نمامی، خبرکشی
-
سعایت کردن
واژگان مترادف و متضاد
سخنچینی کردن، نمامی کردن، بدگویی کردن، غیبت کردن، غمازی کردن
-
غمزکاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qamzkāre کسی که کارش غمازی و سخنچینی است؛ غماز؛ نمام.
-
مأثاة
لغتنامه دهخدا
مأثاة. [ م َءْ ] (ع اِمص ) غمازی . مَأثیَة. (منتهی الارب ). غمازی و سخن چینی . (ناظم الاطباء). سعایت . (اقرب الموارد).
-
مأثیة
لغتنامه دهخدا
مأثیة. [ م َءْ ی َ ] (ع اِمص ) غمازی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غمازی و سخن چینی و نمامی . (ناظم الاطباء). سعایت . مأثاة. (اقرب الموارد).
-
مغمز
فرهنگ فارسی معین
(مَ مَ) [ ع . ] (اِ.) محلی و موردی برای عیب گیری و بدگویی ، غمازی .
-
ایقال
لغتنامه دهخدا
ایقال . (اِ) غمازی . || خوش آمدگویی . (ناظم الاطباء). رجوع به ایفاغ و ذیل آن شود.
-
سعایة
لغتنامه دهخدا
سعایة. [ س ِ ی َ ] (ع مص ) غمازی و بدی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). غمازی و بدگویی . (غیاث اللغات ). رجوع به سعایت شود.