کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غمار
/qe(a)mār/
معنی
= غمره
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمار
لغتنامه دهخدا
غمار. [ غ ُ / غ َ ] (ع اِ) غمارالناس ؛ مردم پراکنده از هر جای . (منتهی الارب ). || گروه مردم . یقال : دخلت غمارالناس ؛ ای فی زحمتهم و کثرتهم . (منتهی الارب ). انبوهی و بسیاری . (غیاث اللغات ). حفلة.
-
غمار
لغتنامه دهخدا
غمار. [ غ ِ ] (اِخ ) رودباری است به نجد. (منتهی الارب ). نام وادیی در نجد و گفته اند ذوالغمار نام جایی است . قعقاع بن حریث گوید : تبصر یا ابن مسعودبن قیس بعینک هل تری ظعن القطین خرجن من الغمارمشرقات تمیل بهن ازواج العهون بذمک یا امرأالقیس استقلت رعا...
-
غمار
لغتنامه دهخدا
غمار. [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غَمر و غَمرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به همین کلمه ها شود: و خود را در غمار بوار و تنور دمار نیفکنند. (جهانگشای جوینی ).
-
غمار
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گروه مردم . 2 - انبوهی ، بسیاری .
-
غمار
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (اِ.) جِ غمر و غمره ؛ سختی ها، درشتی ها.
-
غمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ غَمَرة] [قدیمی] qe(a)mār = غمره
-
واژههای همآوا
-
قمار
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسبازی، بازی، شرطبندی، گنجفه، مقامره، میسر ۲. مخاطره
-
قمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qomār ۱. هر نوع بازیای که در آن شرط کنند شخص برنده از کسی که بازی را باخته پول یا چیز دیگر بگیرد.۲. [مجاز] کار خطرناک؛ ریسک.
-
قمار
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِ.) هر نوع بازی که در آن پولی برده یا باخته شود.
-
قمار
لغتنامه دهخدا
قمار. [ ق ِ ] (ع مص ) مقامره . به گرو چیزی باختن و نبرد کردن با هم به گرو. (منتهی الارب ). به گرو باختن و غلبه کردن در بازی قمار. (اقرب الموارد). || (اِ) منگ . (فرهنگ اسدی ). هر بازی که در آن بطور غالب شرط شود که برنده چیزی از بازنده بگیرد خواه با ور...
-
قمار
لغتنامه دهخدا
قمار. [ ق ِم ْ ما ] (اِ) قِمار. بازی قمار : می و قمّار و لواطه بطریق سه امام مر ترا هر سه حلال است هلا سر بفراز.ناصرخسرو.
-
قمار
لغتنامه دهخدا
قمار. [ ق ُ / ق ِ / ق َ ] (اِخ ) نام شهری است در منتهای هندوستان قریب دریای شور به طرف جنوب که عود خوب در آنجا پیدا میشود. (آنندراج از برهان و سراج ) و در بحر الجواهر و منتخب کشف اللطایف آمده که قمار به فتح اول نام موضعی است ازبلاد هند که عود بهتر در...
-
قمار
لغتنامه دهخدا
قمار. [ق َم ْ ما ] (ع ص ) قمارباز : و گویند خلفاء و ائمه و شهیدان و غازیان اسلام و علماء و زهاد که نه رافضی باشند همه را در دوزخ اندازند و موالیان خود را از غالیان و رافضیان ببهشت فرستند اگر چه قمّار وخمّار و بی نماز بوده باشند. (نقض الفضائح ص 293).
-
قُماْر
لهجه و گویش گنابادی
ghomar در گویش گنابادی یعنی قنداق ، قنداق کردن بچه ، پوشک ، مای بی بی