کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غل غل خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غل غل خوردن
لغتنامه دهخدا
غل غل خوردن . [ غ ِ غ ِ خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب ) غلطیدن چیزی مدور و جز آن . غل خوردن .
-
واژههای مشابه
-
غُل و غُل
فرهنگ گنجواژه
صدای سماور.
-
غِل غِل زدن
لهجه و گویش تهرانی
گردیدن
-
غُل غُلی
فرهنگ گنجواژه
کوزه دهان تنگی، غُلغُلک.
-
غُل زدن
لهجه و گویش تهرانی
جوشیدن
-
غُل و زنجیر
فرهنگ گنجواژه
بند.
-
واژههای همآوا
-
قلقل خوردن
لغتنامه دهخدا
قلقل خوردن . [ ق ِ ق ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) گردیدن چیزی مدور و کنایه از رفتن کوتاه بالای فربه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به غلغل خوردن شود.
-
جستوجو در متن
-
لول خوردن
لهجه و گویش تهرانی
غل خوردن،تکان خوردن
-
دحراج
لغتنامه دهخدا
دحراج . [ دِ ] (ع مص ) گرد گردانیدن . گرداندن . غلطاندن . گرد گردانیدن چیزی را. دحرجة. (از منتهی الارب ). || غلطیدن . غل خوردن . غل غلی خوردن .
-
trundled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاد، گشتن، تراندن، سنگین حرکت کردن، غلتاندن، چرخیدن، غل خوردن
-
trundles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روابط، غلتک، چرخک، بارکش کوتاه، گشتن، تراندن، سنگین حرکت کردن، غلتاندن، چرخیدن، غل خوردن
-
trundle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شتاب، غلتک، چرخک، بارکش کوتاه، گشتن، تراندن، سنگین حرکت کردن، غلتاندن، چرخیدن، غل خوردن