کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلیس
لغتنامه دهخدا
غلیس . [ غ َ ] (اِخ ) از اعلام خران است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). من اعلام الحمر. علم است برای خری . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
غلیث
لغتنامه دهخدا
غلیث . [ غ َ ] (ع اِ) آنچه زهر آمیخته جهت شکار کرکس گسترند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زهر آمیخته که برای شکار کرکس گسترند. || گندم و جو آمیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوراکی که به جو و سنگ ریزه و زوان (دانه ٔ تلخ که با گندم آم...
-
قلیس
لغتنامه دهخدا
قلیس . [ ق َ ] (ع ص ) مرد زفت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) زنبور عسل . (اقرب الموارد) (آنندراج ). || عسل .(اقرب الموارد). || شاید مصحف انقلیس باشد. (یادداشت مؤلف ). که در حدیث عمار آمده است : لاتأکلوا الصلور (مار ماهی ) و لاالقلیس . (بحر ال...
-
قلیس
لغتنامه دهخدا
قلیس . [ ق ُ ل َ ] (ع اِ مصغر) مصغر قلس و آن طنابی است از برگ خرما و خوص آن . (معجم البلدان ).
-
قلیس
لغتنامه دهخدا
قلیس . [ ق ُل ْ ل َ ] (اِخ ) کنیسه ای است که آن را ابرهةبن صباح مالک یمن در دروازه ٔ صنعاءبناکرد. در معجم البلدان آمده : چون ابرهة به حکومت یمن رسید در صنعاء شهری ساخت که مردم بهتر از آن را ندیدند و آن را با طلا و نقره و شیشه و کاشی و رنگهای گوناگون ...
-
قلیص
لغتنامه دهخدا
قلیص . [ ق َ ] (ع ص ) آب برجهنده . (منتهی الارب ). آب بلند برآمده در چاه . (مهذب الاسماء). من الماء، المرتفع. (اقرب الموارد).