کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلچه
/qalče/
معنی
روستایی؛ اهل روستا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلچه
لغتنامه دهخدا
غلچه . [ غ َ چ َ ] (اِخ ) قومی از نژاد ایرانی ساکن افغانستان است که در وخان و بدخشان اقامت دارند و به زبانهای ایرانی که با فارسی اختلاف دارند تکلم کنند. (دائرة المعارف اسلام طبع فرانسوی ج 1 ص 157 ذیل کلمه ٔ افغانستان به نقل حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ...
-
غلچه
لغتنامه دهخدا
غلچه .[ غ َ چ َ / چ ِ ] (ص ، اِ) روستایی . (برهان قاطع) (جهانگیری ) (آنندراج ). غلچه به معنی روستایی است و به قومی از نژاد ایرانی ساکن افغانستان اطلاق میشود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || رند و اوباش . (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ). غر...
-
غلچه
فرهنگ فارسی معین
(غَ چَ یا چِ) (ص .)1 - روستایی . 2 - اوباش .
-
غلچه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) نامرد.
-
غلچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] qalče روستایی؛ اهل روستا.
-
جستوجو در متن
-
غلجه
لغتنامه دهخدا
غلجه . [ غ َ ج َ / ج ِ ] (اِ) غلچه . رجوع به غلچه و فرهنگ شعوری ج 2 ورق 185 ب شود.
-
غلچگی
لغتنامه دهخدا
غلچگی . [ غ َ چ َ / چ ِ ] (حامص ) روستایی بودن . دهقانی . رجوع به غلچه شود. || اوباش بودن . زندگی کردن مانند اوباش . (از ناظم الاطباء). رجوع به غلچه شود.
-
غلیزه
لغتنامه دهخدا
غلیزه . [ غ َ زَ ] (اِخ ) غلیجه . غلچه . قومی در افغانستان . رجوع به غلچه (اِخ ) شود.
-
غلزای
لغتنامه دهخدا
غلزای . [ غ َ ] (اِخ ) نام قبیله ای افغانی است . (از اعلام المنجد). رجوع به غلزه و غلچه شود.
-
غلیجه
لغتنامه دهخدا
غلیجه . [ غ َ ج َ ] (اِخ ) غلیزه . قومی در افغانستان . رجوع به غلیزه و غلچه (اِخ ) شود.
-
غلجه زائی
لغتنامه دهخدا
غلجه زائی . [غ َ ج َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از افغانان . رجوع به سبک شناسی مرحوم بهار چ 1 ج 3 ص 310 و رجوع به غلچه شود.
-
غلزه
لغتنامه دهخدا
غلزه . [ غ َ زَ ] (اِخ ) قبیله ای بزرگ از قبایل افغانی است که شعبه های بسیاری دارد و در نواحی غزنه و زمینهایی که از سوی مشرق به خوست و وزیرستان امتداد مییابند سکنی دارد. (از اعلام المنجد ذیل غلزای ). قومی از نژاد ایرانی ساکن افغانستان . رجوع به غلچه ...
-
غرچه
لغتنامه دهخدا
غرچه . [ غ َ چ َ ] (اِخ ) غرجستان و آن ولایتی است مشهور از خراسان . (برهان قاطع). ولایتی است در خراسان . (صحاح الفرس ). نام ولایتی است از خراسان و در غربی غور و شرقی هرات واقع است . (آنندراج ) (انجمن آرا). نام ولایتی است در حوالی خراسان چنانکه می گوی...