کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلواء
معنی
(غُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - از حد درگذشتن . 2 - گذشتن جوانی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلواء
لغتنامه دهخدا
غلواء. [ غ ُ ل َ / ل ُ ] (ع اِمص ) سرکشی و از حد درگذشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غُلُوّ. (اقرب الموارد). الغلو و هو التجاوز. یقال : خفف من غلوائک . (تاج العروس ) : و مستی بدان سبب اختیار میکنم مگر از غلوای آن در دل ساعتی افاقتی یابم . (جهانگشای ...
-
غلواء
فرهنگ فارسی معین
(غُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - از حد درگذشتن . 2 - گذشتن جوانی .
-
جستوجو در متن
-
غلوان
لغتنامه دهخدا
غلوان . [ غ ُل ْ ] (ع اِ) اول جوانی و سرعت آن . کذا غلوان الامر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). غُلَواء. غُلْواء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
اطروان
لغتنامه دهخدا
اطروان . [ اُ رُ ] (ع اِ) اطروان الشباب ؛ آغاز جوانی . شروع جوانی . (از منتهی الارب ). عنفوان جوانی . اول و غلواء جوانی . (از اقرب الموارد).
-
گذشتن
لغتنامه دهخدا
گذشتن . [ گ ُ ذَ ت َ ] (مص ) ذهاب . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). عبره کردن . مرور. رفتن . مضی . مر. ممر. خطور کردن . گذر کردن . گذشتن تیر از آنچه بدان آید. نفاذ. نفوذ. مضاء. مجاوزه . (ترجمان القرآن ): اجتیاز؛ گذشتن از جایی و رفتن و بریدن مسافت را.(منت...