کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلندوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلندوش
/qalanduš/
معنی
= قلمدوش
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلندوش
لغتنامه دهخدا
غلندوش . [ غ َ ل َ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، کتف . منکب ؛ به غلندوش گرفتن بچه را. قلمدوش .- به غلندوش گرفتن یا به غلندوش خود سوارکردن بچه را ؛ او را بر یکی از دو دوش حمل کردن .
-
غلندوش
فرهنگ فارسی معین
(غَ لَ) (اِمر.) (عا.) کتف ، دوش .
-
غلندوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی، فارسی] [عامیانه، مجاز] qalanduš = قلمدوش
-
واژههای همآوا
-
قلندوش
لغتنامه دهخدا
قلندوش . [ ق َل َ ] (اِخ ) دهی است از سرخس که آن را غنادوست گویند. (از انساب سمعانی ). و رجوع به معجم البلدان شود.
-
جستوجو در متن
-
قلمدوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) سوار کردن بر شانه ، غلندوش .