کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلط گیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غلط کردن
لغتنامه دهخدا
غلط کردن . [ غ َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خطا کردن . به خطا رفتن . اشتباه کردن . نادرست گفتن و کردن : ملک موت به قبض روح آن آمد، گفت : یا ملک الموت غلط کردی . ملک موت گفت : من غلط نکردم خدا میگوید تو غلط کردی . (قصص الانبیاء ص 27).در آن میان که همی بو...
-
غلط گفتن
لغتنامه دهخدا
غلط گفتن . [ غ َ ل َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ناصواب گفتن . نادرست گفتن . در نظم و نثر فارسی غالباً متضمن معنی اضراب است : دل ماند ز ساقیم غلط گفتم آن دل که نماند ازو کجا ماند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 602).غلط گفتم ای مه کدام آشنایان که هیچ آشنا بی ریائی...
-
غلط گفته
لغتنامه دهخدا
غلط گفته . [ غ َ ل َ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب )غلطگفته شده . سخنی که به غلطگفته باشند : غلطگفته را تازه کردم طرازبدین عذر واگفتم آن گفته باز.نظامی .
-
غلط گو
لغتنامه دهخدا
غلط گو.[ غ َ ل َ ] (نف مرکب ) غلطگوی . رجوع به غلطگوی شود.
-
غلط گوی
لغتنامه دهخدا
غلط گوی . [ غ َ ل َ ] (نف مرکب ) غلطگوینده . آنکه غلط و نادرست گوید: مغلاط؛ بسیار غلطگوی و غلطکن . (منتهی الارب ) : ای طبیبان غلطگوی چه گویم که شمانامبارک دم و ناسازدوائید همه .خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 420).
-
غلط گویی
لغتنامه دهخدا
غلط گویی . [ غ َ ل َ ] (حامص مرکب ) غلط گفتن . نادرست گفتن . رجوع به غلط شود.
-
غلط مشهور
لغتنامه دهخدا
غلط مشهور. [ غ َ ل َ طِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غلط عام . غلط مصطلح . رجوع به غلط عام شود.
-
غلط گرفتن
لغتنامه دهخدا
غلطگرفتن . [ غ َ ل َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) غلط گرفتن از کسی ؛ نمودن خطای او بیشتر در خواندن و قرأت . تصحیح گفته یا نوشته ٔ کسی با گفتن و نمودن غلط او.
-
غلط مصطلح
لغتنامه دهخدا
غلطمصطلح . [ غ َ ل َ طِ م ُ طَ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غلط عام . غلط مشهور. رجوع به غلط عام شود.
-
غلط افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) اشتباه پیدا شدن ، خطا رخ دادن .
-
غلط غلوط
فرهنگ فارسی معین
( ~. غُ) [ ازع . ] (عا.) 1 - (ص مر.) پر غلط ، بسیار غلط . 2 - (ق مر.) با غلط بسیار.
-
غلط انداز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ) [ ع - فا. ] 1 - (ص فا.) آن چه که دیگران را به اشتباه بیندازد، دارای ظاهر آراسته و پرهیمنه ولی توخالی . 2 - (ص مف .) تیری که به نشانه نرسد.
-
غلط گیری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) تصحیح نوشته یا گفتة کسی .
-
غلط نامه
فرهنگ فارسی معین
( ~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) فهرست غلط های کتاب یا رسالة چاپ شده که معمولاً در آخر کتاب افزایند، جدول خطا و صواب .
-
پی غلط
لغتنامه دهخدا
پی غلط. [ پ َ / پ ِ غ َ ل َ ] (اِ مرکب ) کنایه از محو و ناپدیدی اثر و نشان غلط کردن و این در محل فریب بوده و با لفظ زدن و کردن مستعمل [ است ] . (آنندراج ) : درکعبه و در دیر بجستیم و ندیدیم از پی غلط خود ز که پرسیم سراغی ؟ حیاتی گیلانی .رجوع به پی غلط...