کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلطاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلطاق
/qaltāq/
معنی
= غلتاق
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلطاق
لغتنامه دهخدا
غلطاق . [ غ َ ] (اِ) قربوس . چوب زین . رجوع به غلتاق و قربوس شود.- امثال :غلطاقش را نمی توان تو برد ، نظیر تنگه اش را نمیتوان خرد کرد. کمانش را نمیشود کشید.
-
غلطاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] qaltāq = غلتاق
-
واژههای مشابه
-
کهنه غلطاق
لغتنامه دهخدا
کهنه غلطاق . [ ک ُ ن َ / ن ِ غ َ ] (اِ مرکب ) کهنه غلتاق . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کهنه غلتاق شود.
-
واژههای همآوا
-
غلتاق
لغتنامه دهخدا
غلتاق . [ غ َ ] (اِ) چوب بندی زین . غلطاق . رجوع به غلطاق شود. || کهنه غلتاق ؛ زن پیر بدسابقه .
-
غلتاق
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) = غلطاق : چوب بندی زین . ؛ کهنه ~ زن پیر بدسابقه .
-
قلتاق
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ تر. ] (اِ.) بخشی از زین اسب که از چوب سازند، چوب زین .
-
قلتاق
لغتنامه دهخدا
قلتاق . [ ق َ ] (ترکی ، اِ) چوب بندی زین . (فرهنگ نظام ). آن جزء از زین اسب که از چوب سازند و بر آن نشینند. (ناظم الاطباء). پوستی باشد که بر میان حنای زین بکشند. و حنای زین را هم گویند. (سنگلاخ : قالتاق ) : ای همچو تو مبهم پدر بینی توقلتاق پسر برادر ...
-
قلطاق
لغتنامه دهخدا
قلطاق . [ ق َ ](ترکی ، اِ) قارچ زین . غلتاق . رجوع به قلتاق شود. || کهنه قلطاق ؛ زنی پیر. (یادداشت مؤلف ).
-
غلتاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹غلطاق› [قدیمی] qaltāq ۱. چوببندی زین اسب؛ چوب زین.۲. پارچۀ کهنه.
-
قلتاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قالتاق، غلتاق› [قدیمی] qaltāq آن قسمت از زین اسب که از چوب ساخته میشود؛ چوببندی زین اسب.
-
جستوجو در متن
-
غلتاق
لغتنامه دهخدا
غلتاق . [ غ َ ] (اِ) چوب بندی زین . غلطاق . رجوع به غلطاق شود. || کهنه غلتاق ؛ زن پیر بدسابقه .
-
غلتاق
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) = غلطاق : چوب بندی زین . ؛ کهنه ~ زن پیر بدسابقه .