کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلت زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلت زدن
لغتنامه دهخدا
غلت زدن . [ غ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) غلتیدن . غلطیدن . غلط زدن . رجوع به غلتیدن شود.
-
واژههای مشابه
-
غُلَّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
بسته باد
-
glide
غلت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی همخوانی که در تولید آن مجرای گفتار تنگ میشود، ولی به انسداد یا سایش نمیانجامد
-
roll 2
غلت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] دَوران هواگَرد حول محور طولی
-
trill 1, shake 2, tr
غلت 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی زینت عبارت از تناوب سریع یک نغمه و نغمهای بالاتر از آن
-
weather roll
غلت بادخور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] غلتی که شناور به طرف بادخور میزند
-
body roll
غلت بدنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] کج شدن یا غلتیدن خودرو حول محور طولی در هنگام عبور از پیچها
-
rudder roll
غلت سکانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] غلت ناخواستۀ هواگَرد که براثر جابهجایی سریع سکان عمودی رخ میدهد
-
غلت خوردن
لغتنامه دهخدا
غلت خوردن . [ غ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غلتیدن . غلطیدن . غلط خوردن . رجوع به غلتیدن شود.
-
ground roll
زمینغَلت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نوعی موج لرزهای سطحی با سرعت و بسامد کم و دامنۀ بلند
-
غلت دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی؟. فارسی] qellatdār ضخیم؛ کلُفت.
-
غلت خوردن
دیکشنری فارسی به عربی
سقطة , لفة
-
غلت دادن
دیکشنری فارسی به عربی
لفة
-
غَلت و واغَلت
فرهنگ گنجواژه
غلتیدن مکرر.