کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلتیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلتیدن
/qaltidan/
معنی
غلت خوردن در روی زمین از یکپهلو به پهلوی دیگر؛ گردیدن جسمی بر روی جسم دیگر بهپهنا یا بهپهلو؛ غلت خوردن؛ غلت زدن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: غلتید
بن حال: غلت
دیکشنری
roll, trundle
-
جستوجوی دقیق
-
غلتیدن
لغتنامه دهخدا
غلتیدن . [ غ َ دَ ] (مص ) مراغه را گویند یعنی از پهلو به پهلو گشتن . (فرهنگ اوبهی ). به پهنا گردیدن . (فرهنگ اسدی ). به روی خود گردیدن . به روی خود چرخیدن . (ناظم الاطباء). غلطیدن . گردیدن جسم بر روی جسم دیگر. در لهجه ٔ دزفولی غکیدن و در گیلکی غلت خو...
-
غلتیدن
فرهنگ فارسی معین
(غَ دَ) (مص ل .) از پهلویی به پهلوی دیگر گشتن .
-
غلتیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹غلطیدن› qaltidan غلت خوردن در روی زمین از یکپهلو به پهلوی دیگر؛ گردیدن جسمی بر روی جسم دیگر بهپهنا یا بهپهلو؛ غلت خوردن؛ غلت زدن.
-
غلتیدن
دیکشنری فارسی به عربی
لفة
-
واژههای مشابه
-
خر غلتیدن
لغتنامه دهخدا
خر غلتیدن . [ خ َ غ َ دَ ] (مص مرکب ) خرغلت زدن . رجوع به خرغلت زدن شود : وگر نیستت طَمْع باغ بهشت چو خر خوش بغلت اندر این مرغزار.ناصرخسرو.
-
فرو غلتیدن
لهجه و گویش تهرانی
پایین افتادن
-
واژههای همآوا
-
غلطیدن
فرهنگ واژههای سره
غلتیدن
-
غلطیدن
لغتنامه دهخدا
غلطیدن . [ غ َ دَ ] (مص ) گردیدن به پهلو. گردیدن بر روی خود. غلتیدن . غلط خوردن . غلط زدن . بجخیزیدن . گلیدن . غل خوردن . تدحرج : خروشان بغلطید بر خاک بربه پیش خداوند پیروزگر. فردوسی .بغلطید بر خاک و زو رفت هوش بیفتاد بر جای بیهوش و توش . فردوسی .فرو...
-
غلطیدن
لهجه و گویش تهرانی
گردیدن روی زمین
-
جستوجو در متن
-
غلطیدن
فرهنگ واژههای سره
غلتیدن
-
تُرگُلُو خُوردَن
لهجه و گویش بختیاری
torgolu xordan غلتیدن.
-
گولوییدن
لهجه و گویش بختیاری
guluidan غلتیدن.