کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلتک
/qaltak/
معنی
۱. استوانهایسنگینوزن از جنس سنگ یا فولاد که برای هموار کردن خاک، آسفالت یا کاهگل به کار میرود؛ غلتبان.
۲. خودرویی با چرخهای استوانهای شکل وسنگین که برای تسطیح و هموار ساختن آسفالت تازۀ جاده، خیابان، و امثال آن استفاده میشود.
۳. استوانهای از جنس فولاد یا چدن که برای نورد کردن به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
calender, drum, roller
-
جستوجوی دقیق
-
roll 4
غلتک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار، مهندسی مواد و متالورژی] بشکه یا استوانۀ فلزی یا غیرِفلزی (در صنایع متالورژی، عموماًً فولادی) که برای نورد کردن به کار میرود * مصوب فرهنگستان اول
-
غلتک
لغتنامه دهخدا
غلتک . [ غ َ ت َ ] (اِ مرکب ) (از غلت + ک پسوند آلت ) غلطک ، و آن چوبی باشد گرد و میان سوراخ بزرگ ، آن را پایه ٔ ارابه کنند، و کوچک آن را بر بالای چاه بندند، و ریسمان را بر بالای آن اندازند و به یاری آن آب را آسان از چاه کشند، و غلطک معرب آن است . (ب...
-
غلتک
فرهنگ فارسی معین
(غَ تَ) (اِ.) 1 - سنگی استوانه ای شکل که روی بام های کاهگلی می غلتانند تا کاهگل سفت و محکم شود، بام غلتان . 2 - وسیله ای برای تسطیح جاده و هموار ساختن آسفالت تازه خیابان ها. 3 - چوبی گرد و میان سوراخ که آن را پایة ارابه کنند. ؛روی ~ افتادن کنایه ...
-
غلتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غلتنک، غلته› qaltak ۱. استوانهایسنگینوزن از جنس سنگ یا فولاد که برای هموار کردن خاک، آسفالت یا کاهگل به کار میرود؛ غلتبان.۲. خودرویی با چرخهای استوانهای شکل وسنگین که برای تسطیح و هموار ساختن آسفالت تازۀ جاده، خیابان، و امثال آن استفاده ...
-
غلتک
دیکشنری فارسی به عربی
حادلة , زلاجة , لفة
-
واژههای مشابه
-
interlocking drum yarder, interlocking yarder
غلتکبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] وسیلهای برای اتصال غلتکهای اصلی و برگشتی، بهمنظور حفظ کشش بافۀ متحرک
-
fairlead/ fairleader, lead
غلتک طناب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سامانهای متشکل از یک یا چند غلتک که عبور طناب را بهسمت معینی هدایت و تسهیل میکند
-
غلتک زدن
دیکشنری فارسی به عربی
لفة
-
sheepsfoot roller/sheeps-foot roller
غلتک پاچهبُزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] غلتکی فولادی که سطح جانبی آن از میلههای کوتاه فلزی پوشیده شده است و از آن برای کوبیدن خاک و جادهسازی در جنگل استفاده میشود
-
roller fairlead,roller chock, old man, dead man 1
غلتک طناب پایهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی غلتک طناب که بر روی پایه نصب میشود
-
universal multi-angled fairlead, St. Laurence chock, universal fairlead
غلتک طناب چشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی غلتک طناب که دارای یک یا چند جفت غلتک در امتداد محورهای عمودی و افقی است و نقش نوعی چشمی را ایفا میکند
-
double roller fairlead
غلتک طناب دوقلو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] جفتغلتکی که بر روی یک پایه و در بخشی از نردۀ شناور نصب میشود
-
واژههای همآوا
-
غلطک
لغتنامه دهخدا
غلطک . [ غ َ طَ ] (اِ مرکب ) مبدل غلتک است نه معرّب ، به معنی غلطیدن و یکبار از پهلوبه پهلو برگردیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || پایه ٔ ارابه که آن مدور و غلطان باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). چرخ . چرخ کالسکه و ارابه و درشکه و جز آن . قرقره : خ...