کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلتة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلتة
لغتنامه دهخدا
غلتة. [ غ َ ت َ ] (ع اِ) اول شب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
غلتة
لغتنامه دهخدا
غلتة. [ غ َ ل َت َ ] (ع اِ) یک سهو در حساب . ج ، غَلَتات . (فرهنگ ناظم الاطباء). قیاساً میتواند اسم مرة از غَلت باشد.
-
غلتة
لغتنامه دهخدا
غلتة. [ غ ُ ت َ ] (ع اِمص ) اسم مصدر از غَلَت به معنی غلط. (از اقرب الموارد). رجوع به غَلَت شود.
-
واژههای مشابه
-
rolls
غلته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] گردشهای برگشتی شبهدوبعدی، موازی باد میانگین در لایۀ مربوط که در آن ذرات منفرد با حرکت حلزونی در راستای پایینسوی باد جابهجا میشوند
-
غلته
لغتنامه دهخدا
غلته . [ غ َ / غ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ) چوبی گرد و استوانه ای که بدان خمیر نان را پهن کنند. (ناظم الاطباء). || غلته به فتح اول نوردی که کلاهدوزان به کار برند و آن را مردانه نامند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 185ب ).
-
غلته
لغتنامه دهخدا
غلته . [ غ َ ل َ ت َ ] (اِخ ) محلی است در تونس .
-
غلته
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غُ تِ) (اِ.) چوبی استوانه ای شکل که با آن خمیر نان را پهن کنند.
-
غلته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qa(o)lte = غلتک
-
boundary layer rolls
غلتۀ لایۀ مرزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← غلتۀ همرَفتی افقی
-
horizontal convective rolls
غلتۀ همرَفتی افقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تاوههای افقی پادچرخشی (counter rotating) که عموماً در لایۀ مرزی همرَفتی رخ میدهند متـ . غلتۀ لایۀ مرزی boundary layer rolls تاوههای غلتکی افقی horizontal roll vortices
-
واژههای همآوا
-
غلطة
لغتنامه دهخدا
غلطة. [ غ َ ل َ طَ] (ع اِ) یک خطا در منطق . (ناظم الاطباء). یکبار خطاکردن در سخن . اسم مرة از غَلَط. رجوع به غلط شود.
-
قلتة
لغتنامه دهخدا
قلتة. [ ق َ ل ِ ت َ ] (ع ص ) شاة قلتة؛ گوسفند که شیر او شیرین نباشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قلتة
لغتنامه دهخدا
قلتة. [ ق ُ ت َ] (اِخ ) دهی است خرم معروف به سواتی قلتة، واقع در صعید مصر در مشرق نیل پائین اخمیم . (معجم البلدان ).