کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلبیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلبیر
معنی
(غَ) (اِ.) غربال .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلبیر
لغتنامه دهخدا
غلبیر. [ غ َ ] (اِ) غربال . (فرهنگ جهانگیری ). لغتی در غربال و غربیل ، و امروز در اراک (سلطان آباد) همین تلفظ متداول است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به غربال شود : گر خاک زمین جمله به غلبیر ببیزندچه سودکه یک ذره نیابند اثر از من .شیخ عطار...
-
غلبیر
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (اِ.) غربال .
-
واژههای مشابه
-
غلبیر،غلبیل
لهجه و گویش تهرانی
غربیل،غربال
-
غربیل،غربیله،غلبیر،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
الک،غربال
-
جستوجو در متن
-
غلبیربند
لغتنامه دهخدا
غلبیربند. [ غ َ ب َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) آنکه غلبیر بندد. غربال بند. || کولی . رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد ص 108 شود.
-
غلبیز
لغتنامه دهخدا
غلبیز. [ غ َ ] (اِ) به معنی غربال است که از آن چیزها می بیزند، و مشهور به رای بی نقطه است . (برهان قاطع) (آنندراج ). مصحف غلبیر لغتی در غربال و غربیل . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به غربال شود.
-
غربیل
لغتنامه دهخدا
غربیل . [ غ َ ] (اِ) غربال . (صراح اللغة)(آنندراج ) (مقدمةالادب ). در تداول عامه غربال را گویند. غلبیر. قلبیر (در ترکی آذری ). منخل : برین کهنه غربیل بر نان جوهمیدار در پیش تا جو درو. فردوسی .و شکر پاک کرده بکوبند و به غربیل فروگذارند. (ذخیره ٔ خوارز...
-
غربال
لغتنامه دهخدا
غربال . [ غ ِ /غ َ ] (اِ) آلت بیختن که ظرفی است دارای دیواره ٔ مدور که عموماً از تخته است و ته ظرف دارای سوراخهای بسیار است ، از روده بافته می شود و یا از مفتول . (فرهنگ نظام ). غربال را در قدیم از نی و سایر نباتاتی که مثل آن باشد میساختند. (از قاموس...