کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلبه کن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلبه کن
/qolbekan/
معنی
= غلبکن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلبه کن
فرهنگ فارسی معین
(غُ لْ بِ کَ) (اِ.) (عا.) از بیخ کنده شدن .
-
غلبه کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qolbekan = غلبکن
-
واژههای مشابه
-
غلبة
لغتنامه دهخدا
غلبة. [ غ َ ل َ ب َ ] (ع مص ) غلبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ). به معنی غَلب و غَلَب (مص ). (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). چیره شدن و زبردستی . (آنندراج ). چیرگی . نجدت . تَغَلﱡب . قهر. استیلاء. فیروزی . فیرو...
-
غلبة
لغتنامه دهخدا
غلبة. [ غ َ ل ُب ْ ب َ ] (ع مص ) چیره شدن . (منتهی الارب ). به معنی غَلب و غَلَبَة و غُلُبَّة. (از تاج العروس ). رجوع مدخل های مذکور شود.
-
غلبة
لغتنامه دهخدا
غلبة. [ غ ُ ل ُب ْ ب َ ] (ع مص ) چیره شدن . (منتهی الارب ). چیره شدن و زبردستی . (آنندراج ). به معنی غَلب و غَلَب و غَلَبَة. (از اقرب الموارد). رجوع به مدخل های مذکور شود. || (اِمص ) چیرگی . || (ص ) رجل غلبة؛ مرد زودخشم . (منتهی الارب ).
-
strict dominance
غلبۀ اکید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] وضعیتی در بازی که در آن یک راهبرد، بهطور مطلق، برتر از راهبردهای دیگر باشد
-
غلبه کردن
فرهنگ واژههای سره
چیره شدن
-
غلبه داشتن
لغتنامه دهخدا
غلبه داشتن . [ غ َ ل َ ب َ / ب ِ ت َ ] (مص مرکب ) بیش بودن . بسیار شدن . چیره شدن : اگر در مردم یکی از این قوی بر دیگری غلبه دارد ناچار آنجا نقصانی آید. (تاریخ بیهقی ). و آنجا که خشکی غلبه دارد، بخار ضماد تر و کماد تر از راه بینی به شش رسد سود دارد. ...
-
غلبه شدن
لغتنامه دهخدا
غلبه شدن . [ غ َ ل َ ب َ / ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بسیار شدن . فراوان گردیدن : هیچکس قادر نبود که بر آن آب گذر کند به هنگامی که آن آب غلبه شدی و موج زدی . (تاریخ قم ص 297).
-
غلبه کردن
لغتنامه دهخدا
غلبه کردن . [ غ َ ل َ ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیره شدن . چیر شدن . فائق آمدن . صولت . بُهور. بَهر. غَلب . غَلَب . غَلَبَة. غُلبَة. استحواذ. بَذّ؛ غلبه کردن . اِبرار؛ غلبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) : غلامان تیر انداختن گرفتند و چنان غلبه کردند...
-
غلبه یافتن
دیکشنری فارسی به عربی
تغلب عليه
-
غلبه کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِجْتازَ
-
غلبه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غزو ، اِجتيازٌ
-
غلبه پیدا کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أحرَزَ الإنْتصارَ