کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلا ف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلا ف
دیکشنری فارسی به عربی
مهبل , هالة
-
واژههای مشابه
-
غلا م
دیکشنری فارسی به عربی
عبد , قن
-
قحط و غلا
لغتنامه دهخدا
قحط و غلا. [ ق َ طُ غ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) قحطی و خشک سالی .
-
غلا م کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استعبد
-
غلا می کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عبد
-
غلا م گردش
دیکشنری فارسی به عربی
ممر
-
معاء غلا ظ
دیکشنری فارسی به عربی
قولون
-
قَحط و غَلا
فرهنگ گنجواژه
کمیابی.
-
قحط و غلا
لهجه و گویش تهرانی
قحطی
-
غذایی که از غلا ت تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
دیکشنری فارسی به عربی
حبوب
-
واژههای همآوا
-
غلاف
واژگان مترادف و متضاد
پوشش، جلد، نیام
-
غلاف
فرهنگ واژههای سره
روکش
-
غلاف
لغتنامه دهخدا
غلاف . [ غ ُ / غ ِ / غ َ ] (ع اِ) پوشش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنچه بدان چیزی را بپوشانند. الغشاءیغشی به الشی ٔ کغلاف القارورة و السیف و الکتاب ، یقال : «جرد السیف من غلافه ». (اقرب الموارد). لفافه و هرآنچه چیزی را احاطه کند. (ناظم الاطباء) : بفر...