کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غلام سرور
لغتنامه دهخدا
غلام سرور. [ غ ُ س َرْ وَ ] (اِخ ) صاحب لاهوری . مفتی بن مفتی ، غلام محمدبن مفتی رحیم اﷲ قریش اسدی هاشمی . وی از دانشمندان هند در اواخر قرن سیزدهم هجری است و شاید اوائل قرن حاضر (چهاردهم ) را نیز درک کرده است ، به هرحال در سال 1283 هَ . ق . در قید حی...
-
غلام شاه
لغتنامه دهخدا
غلام شاه . [ غ ُ ] (اِخ ) حاکم سند که با دادن باج ولایت را از شر «شاه درانی » رهایی بخشید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 77 شود.
-
غلام عیاشی
لغتنامه دهخدا
غلام عیاشی . [ غ ُ م ِ ع َی ْ یا ] (اِخ ) محمدبن عمربن عبدالعزیز کشی . وی از ثقات علما و محدثان امامیه در قرن چهارم هجری قمری بود، و چون تلمیذ «عیاشی » بود «غلام عیاشی » شهرت یافته است . رجوع به محمدبن عمر و رجوع به کشی شود.
-
غلام کسائی
لغتنامه دهخدا
غلام کسائی . [ غ ُ م ِ ک ِ ] (اِخ ) علی بن مبارک لحیانی . وی تلمیذ کسائی بود و بدین سبب او را غلام کسائی گفته اند. رجوع به علی بن مبارک و ریحانة الادب ج 3 ص 163 و 410 شود.
-
غلام گردش
لغتنامه دهخدا
غلام گردش . [ غ ُ گ َ دِ ] (اِ مرکب ) دیواری باشد حائل میان حرم سرا و دیوانخانه و در رباطات ولایات پیش حجره ها برآرند. (آنندراج ) (بهار عجم ). راهرو. کریدور .اطاقی که میان دو اطاق واقع شود و به هر دو آنها راه داشته باشد. ایوان دور عمارت . (فرهنگ نظام...
-
غلام محمد
لغتنامه دهخدا
غلام محمد. [ غ ُم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) پسر حکمران قسمتهای جنوب هندوستان که معروف به سلطان تیپو بود. وی پس از آنکه مدتی در برابر انگلیسیها مقاومت کرد به سن 78سالگی در کلکته درگذشت (1288 هَ . ق .). (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
غلام موزرموئی
لغتنامه دهخدا
غلام موزرموئی . [ غ ُ ؟ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک هفت لنگ بختیاری . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74). رجوع به اورک شود.
-
غلام نفطویه
لغتنامه دهخدا
غلام نفطویه . [ غ ُ م ِ ن َ ی َ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن یعقوب بن یوسف اصفهانی ، مکنی به ابوجعفر شود.
-
غلام نقشبند
لغتنامه دهخدا
غلام نقشبند. [ غ ُ م ِ ن َ ب َ ] (اِخ ) ابن عطأاﷲ لکهنوی هندی حنفی . او راست تفسیر بعض سور قرآن ، شرح الخزرجیةفی العروض ، فرقان الانوار فی التفسیر لربع القرآن ، و اللامعة العرشیة فی مسألة وحدة الوجود. او به سال 1126 هَ . ق . درگذشت . (از اسماء المو...
-
غلام یحیی
لغتنامه دهخدا
غلام یحیی . [ غ ُ ی َ یا ] (اِخ ) ابن نجم الدین بحاری . او راست : لواء الهدی فی اللیل والدجی ، و آن حاشیه ای است بر شرح محمد زاهدهروی بر «الرسالة القطبیة» در منطق که ضمن مجموعه ٔ شماره ٔ 100 است . (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 594).
-
غلام آباد
لغتنامه دهخدا
غلام آباد. [ غ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 29هزارگزی باختر الشتر و 22هزارگزی باختر شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه قرار دارد. تپه ماهور و سردسیر است . سکنه ٔ آن 54 تن شیعه اند که به زبان لکی و فارسی سخن میگویند...
-
غلام آباد
لغتنامه دهخدا
غلام آباد. [ غ ُ ] (اِخ ) دهی است ازبخش دره شهر شهرستان ایلام که در 9هزارگزی شمال خاوری دره شهر و 3هزارگزی شمال راه مالرو دره شهر به ماژین قرار دارد. جلگه و گرمسیر است ، سکنه ٔ آن 258 تن شیعه هستند که به لهجه ٔ لکی سخن میگویند. آب آن از رودخانه ٔ سیک...
-
غلام آباد
لغتنامه دهخدا
غلام آباد. [ غ ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 64هزارگزی شمال خاوری کامیاران و 15هزارگزی شمال خاوری امیرآباد واقع است . کوهستانی و سردسیر است . سکنه ٔ آن 139تن سنی هستند. به زبان کردی سخن میگویند. آب آن از چشمه تأ...
-
غلام بارگی
لغتنامه دهخدا
غلام بارگی . [ غ ُ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) غلام باره بودن . امردپرستی . شاهدبازی . بچه بازی . کپه دوزی : بونعیم را گفت : به غلام بارگی پیش ما آمده ای . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 417). رجوع به غلام باره شود.ای خواجه به بند زن چرا درماندی چون تخم غلام بارگی...
-
غلام باره
لغتنامه دهخدا
غلام باره . [ غ ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ) امردپرست و شاهدباز. مقابل دخترباره . مغلم . (آنندراج ). پسردوست . تازباز. تازباره . بچه باز. کپه دوز : بر دور او ز خیل غلامان بود حصارزین رو غلام باره توان گفت خواجه را. محمدسعید اشرف (از آنندراج ).رجوع به باره ش...