کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غلاف
/qe(a)lāf/
معنی
آنچه چیزی در آن جا بگیرد و پوشیده شود؛ پوشش؛ پوشینه؛ پوشش چیزی، مثل جلد کتاب و نیام شمشیر: ◻︎ یک نفس آن تیغ برآر از غلاف/ چند خلافش کنی ای برخلاف (نظامی۱: ۸۰).
〈 غلاف رفتن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] =〈 غلاف کردن
〈 غلاف کردن: (مصدر متعدی)
۱. در غلاف گذاشتن؛ در نیام کردن شمشیر.
۲. (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] کوتاه آمدن در برابر شخص قوی
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پوشش، جلد، نیام
برابر فارسی
روکش
دیکشنری
case, husk, scabbard, shuck
-
جستوجوی دقیق
-
غلاف
واژگان مترادف و متضاد
پوشش، جلد، نیام
-
غلاف
فرهنگ واژههای سره
روکش
-
غلاف
لغتنامه دهخدا
غلاف . [ غ ُ / غ ِ / غ َ ] (ع اِ) پوشش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنچه بدان چیزی را بپوشانند. الغشاءیغشی به الشی ٔ کغلاف القارورة و السیف و الکتاب ، یقال : «جرد السیف من غلافه ». (اقرب الموارد). لفافه و هرآنچه چیزی را احاطه کند. (ناظم الاطباء) : بفر...
-
غلاف
فرهنگ فارسی معین
(غِ یا غَ) [ ع . ] (اِ.) پوشش ، پوششی برای اشیایی مانند کتاب ، شمشیر و...
-
غلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غِلاف] qe(a)lāf آنچه چیزی در آن جا بگیرد و پوشیده شود؛ پوشش؛ پوشینه؛ پوشش چیزی، مثل جلد کتاب و نیام شمشیر: ◻︎ یک نفس آن تیغ برآر از غلاف/ چند خلافش کنی ای برخلاف (نظامی۱: ۸۰).〈 غلاف رفتن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] =〈 غلاف کرد...
-
غلاف
واژهنامه آزاد
غلاف شمشیر
-
واژههای مشابه
-
cladding 2
غلاف 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی، مهندسی مخابرات] روکشی بیرونی از جنس شیشه که هستۀ تار نوری را در بر میگیرد
-
convex hull
غلاف کوژ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای زیرمجموعۀ در یک فضای بُرداری، اشتراک همۀ مجموعههای کوژ شامل متـ . غلاف محدب
-
غلاف محدب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← غلاف کوژ
-
mooring mat
غلاف مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] غلافی از الیاف بسیار ستبر و محکم که برای جلوگیری از فرسایش طناب مهار به دور آن میپیچند
-
myelin sheath
غلاف میلین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] لایهای فسفولیپیدی که بعضی عصبها را میپوشاند
-
غلاف کردن
لغتنامه دهخدا
غلاف کردن . [ غ ُ / غ ِ / غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یا در غلاف کردن . در غلاف گذاشتن . اغلاف . رجوع به غلاف و اغلاف شود : یک نفس آن تیغ برآر از غلاف چند غلافش کنی ای برخلاف . نظامی .زین سبب من تیغ کردم در غلاف تا که کژخوانی نخواند برخلاف . مولوی (مثنوی...
-
غلاف نشین
لغتنامه دهخدا
غلاف نشین . [ غ ُ / غ ِ / غ َ ن ِ ] (نف مرکب ) آنچه در غلاف باشد. آنچه پوشیده باشد : بی نور شد چراغ دل از ظلمت وجوداین خنجر غلاف نشین زرق رنگ بود.ناصرعلی (از بهار عجم ) (آنندراج ).
-
غلاف کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - در غلاف گذاشتن . 2 - در درگیری و جدال از حریف ترسیدن و کوتاه آمدن .