کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غفور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غفور
/qafur/
معنی
۱. بسیارآمرزنده؛ پوشندۀ گناه؛ آمرزندۀ گناه؛ آمرزگار.
۲. (اسم، صفت) از صفات باریتعالی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آمرزگار، آمرزنده، غفار
برابر فارسی
بخشایشگر، آمرزگار، بخشاینده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غفور
فرهنگ نامها
(تلفظ: qafur) (عربی) بخشاینده و آمرزندهی گناهان (خداوند) ، از صفات و نامهای خداوند که قریب نود بار در قرآن کریم آن را یادآور شده است.
-
غفور
واژگان مترادف و متضاد
آمرزگار، آمرزنده، غفار
-
غفور
فرهنگ واژههای سره
بخشایشگر، آمرزگار، بخشاینده
-
غفور
لغتنامه دهخدا
غفور. [ غ َ ] (ع ص ) آمرزگار.ج ، غُفُر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آمرزنده ٔ گناه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آمرزنده . (دهار). آمرزنده و پوشنده ٔ گناه . (مهذب الاسماء). غَفّار. عَفُوّ. صفوح .صَفّاح . || (اِخ ) یکی از صفات باری تعالی است ؛ یعنی ساتر ...
-
غفور
لغتنامه دهخدا
غفور. [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غُفر و غَفر، به معنی بزغاله ٔ کوهی . (از اقرب الموارد). رجوع به غفر شود.
-
غفور
لغتنامه دهخدا
غفور. [ غ ُ ] (ع مص ) به معنی غَفر (مص ) و غفران . (از اقرب الموارد). رجوع به غفر و غفران شود.
-
غفور
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (ص .) از صفات خداوند به معنای آمرزنده .
-
غفور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] qafur ۱. بسیارآمرزنده؛ پوشندۀ گناه؛ آمرزندۀ گناه؛ آمرزگار.۲. (اسم، صفت) از صفات باریتعالی.
-
واژههای مشابه
-
غَفُورٌ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار آمرزنده - همواره آمرزنده (غفور هم صفت مشبهه است وهم صيغه مبالغه .کلمه عفو به معناي محو اثر است ، و کلمه مغفرت به معناي پوشاندن است )
-
بنه غفور
لغتنامه دهخدا
بنه غفور. [ ب ُ ن َ غ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گتوند بخش گتوند است که در شهرستان شوشتر واقع شده است . دارای 100 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
عباس آباد غفور
لغتنامه دهخدا
عباس آباد غفور. [ ع َب ْ با دِ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ خاوری شهرستان رفسنجان . واقع در 9هزارگزی شمال رفسنجان و 10هزارگزی شمال شوسه ٔ رفسنجان به کرمان . ناحیه ای است جلگه ای و سردسیر. 323 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات...
-
غَفور و غَفار
فرهنگ گنجواژه
صفات خداوند.
-
واژههای همآوا
-
قفور
لغتنامه دهخدا
قفور. [ ] (اِ) کفری است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به قفورا شود.