کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غفلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابوسوید
لغتنامه دهخدا
ابوسوید. [ اَ س ُ وَ ] ابن غَفَلَه . محدّث است و شاید ابو در نسخه ٔ منقولةعنها زائد و این همان سویدبن غفله ٔ معروف باشد.
-
غفول
لغتنامه دهخدا
غفول . [ غ ُ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). به معانی غفلة و غَفَل . (از اقرب الموارد). رجوع به غفلة و غَفَل شود.
-
ابوالخضیب
لغتنامه دهخدا
ابوالخضیب . [ اَ بُل ْ خ َ ] (اِخ ) از سویدبن غفله روایت کند.
-
ابوصالح
لغتنامه دهخدا
ابوصالح . [ اَ ل ِ ] (اِخ ) میسره . تابعی است و از سویدبن غفله روایت کند.
-
عرضاً
لغتنامه دهخدا
عرضاً. [ ع َ رَ ضَن ْ ] (ع ق ) اتفاقاً.به طور ناگهانی . غفلةً. بدون عمد. (ناظم الاطباء).
-
غبوة
لغتنامه دهخدا
غبوة. [ غ َب ْ وَ ] (ع اِمص ) گولی . غفلت . یقال فیه غبوة؛ ای غفلة. (منتهی الارب ). غفلت . (اقرب الموارد).
-
غفلت داشتن
لغتنامه دهخدا
غفلت داشتن . [ غ َ / غ ِ ل َ ت َ ] (مص مرکب ) غفلت کردن . غافل بودن . بی خبری . ناآگاهی . رجوع به غفلت و غفلة شود.
-
غفلت
فرهنگ فارسی معین
(غِ لَ) [ ع . غفلة ] 1 - (مص م .) فراموش کردن ، اهمال کردن . 2 - بی خبر شدن . 3 - (اِ مص .) فراموشی .
-
ناغافل
لغتنامه دهخدا
ناغافل .[ ف ِ ] (ق مرکب ) در تداول عوام ، ناگهان . بی خبر. غفلة. بغتة. بناگاه . بی مقدمه : ناغافل به سراغ من آمد.
-
ناآگاهان
لغتنامه دهخدا
ناآگاهان . (ق مرکب ) غفلةً. بغتةً. ناگاه . ناگاهان .ناگه . ناگهان . || علی العمیاء. ندانسته .
-
از ناگهان
لغتنامه دهخدا
از ناگهان . [ اَ گ َ ] (ق مرکب ) غفلةً. ناگاه . از ناگه : برآساید از ما زمانی جهان نباید که مرگ آید از ناگهان .فردوسی .
-
پا بدو گذاشتن
لغتنامه دهخدا
پا بدو گذاشتن . [ ب ِ دَ / دُو گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) غفلةً بسرعت گریختن .
-
عبشة
لغتنامه دهخدا
عبشة. [ ع َ ش َ / ع َ ب َ ش َ ] (ع اِمص ) سستی و غفلت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). به عبشة؛ ای غفلة. (منتهی الارب ).
-
غفلتی
لغتنامه دهخدا
غفلتی . [ غ َ / غ ِ ل َ ] (حامص ) بی خبری . بی احتیاطی . بی پروایی . (ناظم الاطباء). || (ق ) در تداول مردم آذربایجان به معنی غفلةً (ناگهانی ) استعمال میشود.
-
از ناگه
لغتنامه دهخدا
از ناگه . [ اَ گ َه ْ ] (ق مرکب ) ناگهان . غفلةً : پس از ناگه آن تیغ کش بد بمشت بزد بر شکم برد بیرون ز پشت .اسدی .