کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غطیط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غطیط
/qatit/
معنی
۱. خرخر کردن.
۲. خرخر کردن در خواب.
۳. غریدن شتر؛ بانگ کردن شتر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غطیط
لغتنامه دهخدا
غطیط. [ غ َ ] (ع مص ) غطیط بعیر؛ غریدن شتر و بانگ کردن . (منتهی الارب ). بانگ کردن شتر نر در شقشقه ، و اگر در شقشقه نباشد آن را هدیر گویند و شتر ماده هدیر کند ولی غطیط نکند زیرا وی را شقشقه نیست . (از اقرب الموارد) : چو آواز رعد از سحاب بهاری فتاده ب...
-
غطیط
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - غریدن شتر. 2 - خرخر کردن در خواب .
-
غطیط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qatit ۱. خرخر کردن.۲. خرخر کردن در خواب.۳. غریدن شتر؛ بانگ کردن شتر.
-
واژههای همآوا
-
قطیط
لغتنامه دهخدا
قطیط. [ ق ُ ] (اِخ ) محمدبن حسین بن محمدبن جعفربن شیبانی عطار بغدادی ، مکنی به ابوالفتح . از محدثان است . وی از محمدبن مظفر حافظ و ابوحفص بن شاهین و علی بن عمر سکری و جزایشان روایت کند و از او ابوبکر خطیب روایت دارد. نام وی به شیوه ٔ نام های بادیه نش...
-
قطیة
لغتنامه دهخدا
قطیة. [ ق َ طی ی َ ] (اِخ ) دهی است در راه مصر در وسط رمل نزدیک فَرَما. خانه های آنان از شاخه های خرما و آب آشامیدنی آنان از چاهی است تلخ و شور، و نزد ایشان ماهی بسیار است ،چه به دریا نزدیکند. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
قطیة
لغتنامه دهخدا
قطیة. [ ق َ طی ی َ ] (ع ص ) (شاة...) گوسفند قطازده . (منتهی الارب ). رجوع به قطا شود.
-
قطیة
لغتنامه دهخدا
قطیة. [ ق ُ طَی ْ ی َ ] (اِخ ) نام زن مروان الحکم . (منتهی الارب ).
-
قطیة
لغتنامه دهخدا
قطیة. [ ق ُ طَی ْ ی َ] (اِخ ) آبی است میان دو کوه طی و تیماء، و حاجب بن حبیب در اشعار خود بدان اشاره کند. (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
بخست
لغتنامه دهخدا
بخست . [ ب ُخ ْ خ َ ] (اِ) صدا و آواز دماغ در خواب ، و آن را بعربی غطیط خوانند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (از هفت قلزم ) (انجمن آرا). غطیط صدا و آواز بینی در خواب . (ناظم الاطباء). فخة. فخیخ . (یادداشت مؤلف ). خرخر.- بخست کردن ؛ خرخر کردن خفته ...
-
خطیط
لغتنامه دهخدا
خطیط. [ خ َ ] (ع اِ)خرخر و آواز بینی در خواب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). غطیط. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرخر کردن
لغتنامه دهخدا
خرخر کردن . [ خ ُ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بَخِست کردن . غطیط و آواز خرخر از بینی و خیشوم بوقت خواب برآمدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرنا
لغتنامه دهخدا
خرنا. [ خ ُ ] (اِ) غطیط. خُرخُر. خُرناسه . نَفیر. آواز گلو در خواب . آواز درشت خیشوم بعض خفتگان . (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به خرناسه شود.
-
فخیخ
لغتنامه دهخدا
فخیخ . [ ف َ ] (ع ص ) خرخر کردن در خواب . (منتهی الارب ). بجست کردن خفته . غطیط. (تاج المصادر بیهقی ). || دمیدن بوی . (منتهی الارب ). || (اِ) فخیخ الافعی ؛ آواز مار که از دهن وی آید. (منتهی الارب ). فحیح با حاء مهمله صحیح تر است . (اقرب الموارد). رجو...