کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غطر
لغتنامه دهخدا
غطر. [ غ َ ] (ع مص ) دست جنبانیدن دررفتار. یقال : مر یغطر بیدیه ؛ ای یخطر. دستها را حرکت دادن هنگام راه رفتن . || (ص ) خرامنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
قطر
واژگان مترادف و متضاد
۱. پهنا، ستبرا، ضخامت، کلفتی ۲. خطه، سرزمین، ناحیه ۳. کرانه
-
قطر
فرهنگ واژههای سره
کرانه
-
قطر
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِ.) مس ، مس گداخته .
-
قطر
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ناحیه ، اقلیم . 2 - خطی که از مرکز دایره بگذرد و دو برابر شعاع است . 3 - ضخامت هر چیز. ج . اقطار.
-
قطر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] 1 - (اِ.) باران ، آن چه بچکد، واحد: قطره . 2 - (مص ل .) چکیدن . 3 - (مص م .) چکاندن . ج . قطار.
-
قتر
لغتنامه دهخدا
قتر. [ ق َ ] (ع اِ) قدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رمقی از زندگی . (از اقرب الموارد). قوت روزگذار. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قتر
لغتنامه دهخدا
قتر. [ ق َ ] (ع مص ) تنگ کردن نفقه را برعیال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔجرجانی ) (اقرب الموارد): قتر قتراً و قتوراً؛ تنگ کرد نفقه را بر عیال . (منتهی الارب ). || قوت روزگذار دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بخور کردن . (آنندراج ) ...
-
قتر
لغتنامه دهخدا
قتر. [ ق َ ت َ ] (ع اِ) قَدَر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گرد سیاه . (ترتیب عادل جرجانی ).
-
قتر
لغتنامه دهخدا
قتر. [ ق َ ت َ ] (ع مص ) بخور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). قتر قتراً. (منتهی الارب ). || بلند گردیدن و منتشر شدن بو. (منتهی الارب ) (آنندراج ): قترت القدر قتراً. (منتهی الارب ). بلند گردیدن بوی گوشت و بخور و جز آن . (از اقرب الموا...
-
قتر
لغتنامه دهخدا
قتر. [ ق َ ت ِ ] (ع ص ) مرد متکبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
قتر
لغتنامه دهخدا
قتر. [ ق ِ ] (ع اِ) نوعی از پیکان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || تیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تیر خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نی که آن را بر هدف اندازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). و گفته اند قتره یکی و قتر...
-
قتر
لغتنامه دهخدا
قتر. [ ق ُ ] (ع اِ) کرانه . جانب . و این لغتی است در قطر. ج ، اقتار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قُتُر. رجوع به قُتُر شود.
-
قتر
لغتنامه دهخدا
قتر. [ ق ُ ت ُ ] (ع اِ) کرانه . و این لغتی است در قطر. ج ، اقتار. (منتهی الارب ). رجوع به قُتر شود.