کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غضض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غضض
لغتنامه دهخدا
غضض . [ غ ُ ض َض ْ ] (ع اِ) ج ِ غُضَّة، به معنی ذلت و منقصت . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غضة شود.
-
واژههای همآوا
-
قذذ
لغتنامه دهخدا
قذذ. [ق ُ ذَ ] (ع اِ) ج ِ قُذَّة. (منتهی الارب ). رجوع به قذه شود. || کیک . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، قِذّان . (ناظم الاطباء). رجوع به قذان شود.
-
قضض
لغتنامه دهخدا
قضض . [ ق َ ض َ ] (ع اِ) سنگریزه که شکسته و ریزه گردد. || سنگریزه ٔ خرد. || خاک که بر فرش نشیند. || جمیع: جاء القوم قضضهم ؛ ای جمیعهم . || (ص ) سنگریزه ناک : طعام قضض ؛ طعام سنگریزه ناک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قضض
لغتنامه دهخدا
قضض . [ ق َ ض َ ] (ع مص ) سنگریزه ناک گردیدن . || سنگریزه یا خاک در کاواکی دندان ماندن وقت خوردن طعام . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قض فلان من الطعام قضضاً؛ اکله و وقع منه بین اضراسه حصی او تراب ، و عبارة الاساس : قد قضضت الطعام قضضاً؛ اذا اکلت من...
-
قضض
لغتنامه دهخدا
قضض . [ ق َ ض ِ ] (ع ص ) بسیارسنگریزه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): مکان قضض ؛ جای بسیارسنگریزه . طعام قضض ؛ طعام سنگریزه ناک . (از منتهی الارب ).
-
قزز
لغتنامه دهخدا
قزز. [ ق َ زَ ] (ع ص ) زیرک و خوش طبع متوقی و برحذر از عیوب و پاک و برکنار از معاصی و معایب . (منتهی الارب ). الرجل الظریف المتوقی العیوب و المتقزز من المعاصی و المعایب لیس من کبر و تیه . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
غضة
لغتنامه دهخدا
غضة. [ غ ُض ْ ض َ ] (ع اِمص ) خواری . کمی . (منتهی الارب ). ج ، غُضَض . (المنجد).