کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غضبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غضبی
لغتنامه دهخدا
غضبی . [ غ َ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ غضبان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
غضبی
لغتنامه دهخدا
غضبی . [ غ َ با ] (ع ص ، اِ) مؤنث غضبان . (منتهی الارب ): امراءة غضبی ؛ زنی خشمگین . (مهذب الاسماء). به خشم آمده . غضبناک . || گله ٔ صدشتر، و آن (غضبی ) معرفه است و «اَل » و تنوین بدان داخل نمیشوند، گفته اند که آن مصحف غضیا است . (از منتهی الارب ) (...
-
غضبی
لغتنامه دهخدا
غضبی . [ غ َ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب به غَضب که بطنی از سلیم است . (از انساب سمعانی ورق 409 ب ).
-
غضبی
لغتنامه دهخدا
غضبی . [ غ َ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب به غَضب که بطنی از انصار است . (از انساب سمعانی ورق 409 ب ).
-
غضبی
لغتنامه دهخدا
غضبی . [ غ َ ض َ ] (ص نسبی ) منسوب به غضب (خشم ). رجوع به غضب شود.
-
غضبی
لغتنامه دهخدا
غضبی . [ غ َ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاولایت بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه است که در 20هزارگزی شمال خاوری تربت حیدریه و10هزارگزی خاوری شوسه ٔ عمومی تربت به مشهد قرار دارد. در دامنه ٔ کوه واقع و هوای آن معتدل است . سکنه ٔآن 183تن شیعه ٔ فارسی زبانند....
-
واژههای مشابه
-
غَضَبِي
فرهنگ واژگان قرآن
خشم من
-
جستوجو در متن
-
cartilaginous fish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماهی غضبی
-
غضیی
لغتنامه دهخدا
غضیی . [ غ َض ْ یا ] (ع اِ) گله ٔ صدشتر. یا تصحیف غضبی است بموحده . (منتهی الارب ).
-
غضب
لغتنامه دهخدا
غضب . [ غ َ ] (اِخ ) ابن کعب بن حارث بن بهیةبن سلیم . وی جد قبیله ٔ سلیم بود. رجوع به انساب سمعانی ورق 409ب رجوع به غَضبی شود.
-
غضب
لغتنامه دهخدا
غضب . [ غ َ ] (اِخ ) ابن جشم بن خزرج بن حارثةبن ثعلبةبن عمروبن عامربن رافعبن ملک بن عجلان بن عمروبن عامربن رزیق . وی جد قبیله ای از انصار بود. رجوع به انساب سمعانی ورق 409 ب و رجوع به غَضبی شود.
-
وجدانیات
لغتنامه دهخدا
وجدانیات . [ وِ نی یا ] (ع اِ) ج ِ وجدانیة. اموری که به وسیله ٔ حواس خمسه ٔ باطنه ادراک میشوند. (از تعریفات ). وجدانیات اموری است که ما آنها را یا به وسیله ٔ نفوس خود ادراک می کنیم چون علم مابوجود خودمان یا علم ما به حالات باطنی خود چون علم به خوف و ...
-
زهرچشم
لغتنامه دهخدا
زهرچشم . [ زَ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) غضبی که از نگاه تند محسوس شود. (آنندراج ). نگاهی که از روی خشم و غضب کنند. (فرهنگ فارسی معین ).- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مر...