کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غصه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
قصه
فرهنگ نامها
(تلفظ: qesse) (عربی) سرگذشت یا ماجرایی واقعی یا خیالی که معمولاً به صورت کوتاه نقل میشود ، داستان ، حکایت ؛ (در قدیم) بیان حال ، بیان احوال ، عریضه ، عرض حال ، سخن ، حرف.
-
قصه
واژگان مترادف و متضاد
افسانه، حدیث، حکایت، داستان، سرگذشت، سمر، نقل
-
قصه
فرهنگ واژههای سره
داستان
-
قصه
فرهنگ فارسی معین
(قِ صِّ) [ ع . قصة ] (اِ.) 1 - حکایت ، داستان . 2 - خبر، حدیث . 3 - بیان حال ، بیان احوال . 4 - عریضه ، عرض حال . 5 - سخن ، حرف . ج . قصص .
-
قسح
لغتنامه دهخدا
قسح . [ ق َ س َ ] (ع اِمص ) خشکی . (منتهی الارب ). یبس . (اقرب الموارد). || بقیه ٔ انتشار نره . (منتهی الارب ). بقایای حالت نعوظ. (ناظم الاطباء). || (مص ) سخت شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قساحة شود.
-
قصه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قصَّة، جمع: قِصَص] qesse ۱. ماجرایی واقعی یا خیالی؛ حکایت؛ داستان.۲. خبر؛ حدیث.۳. عریضه.۴. بیان احوال.〈 قصه پرداختن: (مصدر لازم) = 〈 قصه گفتن: ◻︎ نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویههای غریبانه قصه پردازم (حافظ: ۶۶۶).〈...
-
قُسَّه
لهجه و گویش بختیاری
qossa غصه، اندوه.
-
جستوجو در متن
-
sorrowed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متاسفم، غصه خوردن، تاسف خوردن، غصه دار کردن
-
غصص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ غُصَّة] [قدیمی] qosas =غصه
-
غم و غَرنگ
فرهنگ گنجواژه
غصه.
-
Nepenthes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نپنتها، داروی غمزدا، چیزی که غم و غصه را از بین میبرد، چیزی که غم و غصه را بزداید
-
nepenthe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نبوغ، داروی غمزدا، چیزی که غم و غصه را از بین میبرد، چیزی که غم و غصه را بزداید
-
sorrowing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غم و اندوه، غصه خوردن، تاسف خوردن، غصه دار کردن
-
قُسَّه
لهجه و گویش بختیاری
qossa غصه، اندوه.