کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غشاوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غشاوة
لغتنامه دهخدا
غشاوة. [ غ ِ / غ َ / غ ُ وَ ] (ع اِ) به معنی غشوة. (منتهی الارب ). پرده . (غیاث اللغات ). پوشش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). پرده و پوشش . (آنندراج ). پوشش چشم . (دهار). غطاء. یقال : علی بصره و قلبه غشاوة؛ ای غطاء، و منه غشاوة اللحاف ، و هی نسیج یجعل ع...
-
غشاوة
لغتنامه دهخدا
غشاوة. [ غ ُ وَ ] (اِخ ) یکی از ایام عرب است که در آن بسطام بن قیس بر بکربن وائل حمله کرد. (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
غشاوه
واژگان مترادف و متضاد
پرده، پوشش، غطا
-
غشاوه
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ یا غُ وِ) [ ع . غشاوة ] (اِ.) 1 - پرده ، پوشش . 2 - تیرگی چشم .
-
غشاوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غشاوَة] [قدیمی] qešāve غطا؛ پرده؛ پوشش.
-
غِشَاوَةً
فرهنگ واژگان قرآن
آنچه که چيزي را احاطه کرده و پوشانده - پرده
-
واژههای همآوا
-
قشاوة
لغتنامه دهخدا
قشاوة. [ ق َ وَ ] (معرب ، اِ) معرب کجاوه . (رحله ٔ ابن جبیر). و لهم ایضاً فی مراکبهم علی الابل قباب تظلهم بدیةالمنظر، عجیبةالشکل ، قد نصبت علی محامل من الاعواد یسمونها القشاوات و هی کالتوابیت المجوفة هی لرکابها کالامهدة للاطفال . (رحله ٔ ابن جبیر). ج...
-
قشاوة
لغتنامه دهخدا
قشاوة. [ ق ُ وَ ] (اِخ ) آبکی است به نجد. (منتهی الارب ).
-
قشاوة
لغتنامه دهخدا
قشاوة. [ ق ُ وَ ] (اِخ ) جایی است در قسمتهای بالای نجد، و با وقعه ای از وقایع عرب مربوط میباشد. (از معجم البلدان ). (یوم ...) جنگی است مر بنی شیبان را بر سلیطبن یربوع ، و آن را یوم نعف سویقة نامند. جریر درباره ٔ آن گوید:بئس الفوارس یوم نعف سویقةو الخ...
-
قشاوة
لغتنامه دهخدا
قشاوة. [ ق ُ وَ ] (ع اِ) بندآب دراز بر زمین .(منتهی الارب ). بندروغ دراز و پشته ٔ دراز. (ناظم الاطباء). المسناة المستطیلة فی الارض . (اقرب الموارد).
-
غِشَاوَةً
فرهنگ واژگان قرآن
آنچه که چيزي را احاطه کرده و پوشانده - پرده
-
جستوجو در متن
-
غطاء
واژگان مترادف و متضاد
پرده، پوشش، غشاء، غشاوه، لایه