کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غشاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غشاش
معنی
نادرست , متقلب , تقلب اميز , دغل , فاقد امانت
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غشاش
لغتنامه دهخدا
غشاش . [ غ َ ] (ع اِ) لقیته غشاشاً؛ بر شتاب ملاقات کردم او را یا نزد غروب آفتاب یا به وقت شب . (از اقرب الموارد). رجوع به غِشاش شود.
-
غشاش
لغتنامه دهخدا
غشاش . [ غ ِ ] (ع اِ) اول تاریکی و پسین آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اول الظلمة و آخرها. (اقرب الموارد). نزدیک فروشدن آفتاب . || شُرب غشاش ؛ خوردنی اندک یا شتاب یا شرب ناگوار. (منتهی الارب )(آنندراج ). شرب غشاش ؛ ای قلیل الکدرة او عجل او غیر مری ٔ...
-
غشاش
لغتنامه دهخدا
غشاش . [ غ ُش ْ شا ] (ع ص ، اِ) ج ِ غاش ّ. رجوع به غاش ّ شود.
-
غشاش
دیکشنری عربی به فارسی
نادرست , متقلب , تقلب اميز , دغل , فاقد امانت
-
غشاش
دیکشنری عربی به فارسی
ادم دغل , رند , ناقلا , بذله گو , هرس کردن , از علف هرزه پاک کردن , حيوان عظيم الجثه سرکش , اسب چموش , گول زدن , رذالت و پستي نشان دادن
-
واژههای همآوا
-
قشاش
لغتنامه دهخدا
قشاش . [ ق َش ْ شا ] (ع ص ) آنکه از هر جائی چیزی همی جوید و همی خورد. (مهذب الاسماء). کسی که از این جای واز آنجای خورد. || گدا. (ناظم الاطباء).
-
قشاش
لغتنامه دهخدا
قشاش . [ ق ُ ] (اِخ ) نام جد پدر علی بن محمدبن مالکی . (منتهی الارب ).
-
قشاش
لغتنامه دهخدا
قشاش . [ ق ُ ] (ع اِ) افتاده و تراشه ٔ چیزی . || بانگ و آواز پوست مارچون با هم ساید. (منتهی الارب ). رجوع به قشیش شود.
-
جستوجو در متن
-
ادم دغل
دیکشنری فارسی به عربی
غشاش
-
از علف هرزه پاک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غشاش
-
حیوان عظیم الجثه سرکش
دیکشنری فارسی به عربی
غشاش
-
اسب چموش
دیکشنری فارسی به عربی
غشاش
-
رذالت و پستی نشان دادن
دیکشنری فارسی به عربی
غشاش