کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غزو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غزو
/qazv/
معنی
= غزا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غزو
لغتنامه دهخدا
غزو. [ غ َزْوْ ] (ع مص ) خواستن و جستن و آهنگ کسی کردن . (منتهی الارب ). آهنگ و خواستن چیزی را و جستن و آهنگ چیزی کردن . (آنندراج ). آهنگ کردن ،یقال : غزوی کذا؛ ای قصدی . (منتهی الارب ). طلب الشی ٔ.(تاج المصادر بیهقی ). اراده و طلب و قصد: عرفت ما یغز...
-
غزو
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) جنگ کردن با دشمن . 2 - (اِ.) جنگ هایی که پیغمبر شخصاً در آن حضور داشتند.
-
غزو
دیکشنری عربی به فارسی
غلبه , پيروزي , غلبه کردن , تاخت و تاز , هجوم , تهاجم , استيلا , تعرض
-
غزو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qazv = غزا
-
واژههای همآوا
-
غذو
لغتنامه دهخدا
غذو. [ غ َذْوْ ] (ع مص ) خورش دادن : غذاه غذواً.(منتهی الارب ) (آنندراج ). غذاه بالغذاء؛ اعطاه ایاه ،یقال : «غذی بلبان الکرم ، و النار تغذی بالحطب ». (اقرب الموارد). || مؤثر شدن و نافع بودن و کفایت کردن : غذا الطعام الصَبی َّ؛ نجع فیه و کفاه . (اقرب...
-
غضو
لغتنامه دهخدا
غضو. [ غ َض ْوْ ] (ع مص ) غضو شب ؛ تاریک شدن آن با پوشیدن تاریکی همه چیز را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || غضو شتر؛ خوردن آن غضا را. (از المنجد). این معنی در قطر المحیط و اقرب الموارد نیامده است .
-
غضو
لغتنامه دهخدا
غضو. [ غ ُ ض ُوو ] (ع مص ) تاریک گردیدن شب یا پوشیدن همه را.(منتهی الارب ). تاریک شدن شب . (تاج المصادر بیهقی ). تاریک شدن شب یا پوشانیدن شب تاریکی را به همه چیز. (از اقرب الموارد). || خاموش گشتن و درد دل داشتن . (منتهی الارب ). || در نعمت و خوشحالی ...
-
قزو
لغتنامه دهخدا
قزو. [ ق َزْوْ ] (ع مص ) دور بودن از آلایش و پاک بودن از گناه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به عصا بر زمین نکتها کردن . (منتهی الارب ). گویند: قزا قزواً بعصاه الارض ؛ نکتها بها. (اقرب الموارد). || قُزَة باختن . (منتهی الارب ). بازی کردن با ق...
-
جستوجو در متن
-
تعرض
دیکشنری فارسی به عربی
غزو
-
غلبه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غزو ، اِجتيازٌ
-
هجوم
دیکشنری فارسی به عربی
بداية , تدفق , غزو , مخالفة
-
تهاجم
دیکشنری فارسی به عربی
توغل , غزو ، اِجتياحٌ
-
غلبه
دیکشنری فارسی به عربی
ضربة , غزو , نصر , هيمنة