کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غزلسرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غزلسرا
مترادف و متضاد
غزلپرداز، غزلگوی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غزلسرا
واژگان مترادف و متضاد
غزلپرداز، غزلگوی
-
واژههای همآوا
-
غزل سرا
لغتنامه دهخدا
غزل سرا. [ غ َ زَ س َ ] (نف مرکب ) آنکه غزل سراید. غزلگو. غزلخوان . غزل پرداز : ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو غزل سرایی از من ملک ستایی . فرخی .زین روی باغ صف بتان ملک پرست ز آنروی صف رودزنان غزلسرای . فرخی .غزل سرای شدم بر شکرلبی گل خندبنفشه زلف...
-
غزل سرا
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) [ ع - فا. ] (ص فا.)1 - غزل - گوی . 2 - مطرب .
-
غزل سرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹غزلسرای› qazalsa(o)rā غزلسراینده؛ آنکه غزل سراید؛ غزلگو؛ غزلپرداز.
-
جستوجو در متن
-
غزلپرداز
واژگان مترادف و متضاد
غزلساز، غزلسرا، غزلگو
-
چکامهسرا
واژگان مترادف و متضاد
ترانهسرا، تصنیفسرا، شاعر، غزلسرا، چکامهگو
-
حماسهسرا
واژگان مترادف و متضاد
رزمنامهسرا، شعررزمی سرا، حماسیگو ≠ غزلسرا
-
ترانهساز
واژگان مترادف و متضاد
ترانهساز، ترانهسرا، تصنیفسرا، تصنیفساز، چکامهسرا، شاعر ≠ غزلسرا، قصیدهگو، مثنویسرا
-
موریکه
لغتنامه دهخدا
موریکه . [ م ُ ک ِ ] (اِخ ) ادوارد فریدریخ موریکه (1804-1875 م .) شاعر غزلسرا و نویسنده ٔ آلمانی . در آغاز کشیش بود و با انتشار مجموعه ٔ کوچکی از اشعار خودبه نام «شعر» در سال 1838 م . شهرت یافت و به عنوان یکی از شاعران غزلسرای درجه ٔ اول آلمان معروف ...
-
غزل سرایی
لغتنامه دهخدا
غزل سرایی . [ غ َ زَ س َ ] (حامص مرکب ) عمل غزلسرا. غزل سرودن . غزل گفتن . غزل خواندن : ماه غزل سرایی مرد ملک ستایم از تو غزل سرایی از من ملک ستایی . فرخی .گر پیشه کنم غزل سرایی او پیش نهد دغل درایی . نظامی .مجنون ز مشقت جدایی کردی همه شب غزل سرایی ....
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زیادبن ربیعه حمیری ، مکنی به ابوعثمان و ملقب به مفرغ ومعروف به ابن مفرغ ، شاعر غزلسرا و هجوگوی چیره دستی بود و نیز مدایح بلند و اشعار نغزی از او برجای مانده است . نام او در بیشتر مآخذ «یزیدبن ربیعة» و گاهی «یزیدبن مفرغ » آمده...
-
شاپور
لغتنامه دهخدا
شاپور. (اِخ ) آقا... از اکابر طهران من اعمال ری است و همشیرزاده ٔ ملا امیدی . و جعفرخان که در هند کمال اعتبار داشت همشیره زاده ٔ آقا شاپور است . در فن قصیده کمال دست دارد. بعنوان تجارت به هندوستان رفته اسبابی بهمرسانیده به ایران آمد. موزونان بعضی توق...