کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غزغز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غزغز
لغتنامه دهخدا
غزغز. [ غ ُ غ ُ ] (ع اِ) کنج دهان از جانب باطن . (منتهی الارب ). شِدق . غُزّ. غُزغُزَة. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
قزقز
لغتنامه دهخدا
قزقز. [ ق َ ق َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
-
قزقز
لغتنامه دهخدا
قزقز. [ ق ُ ق ُ ] (اِخ ) (ابن ...) لقب احمدبن محمد. محدث است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
غزغزة
لغتنامه دهخدا
غزغزة. [ غ ُ غ ُ زَ ] (ع اِ) همان غزغزاست . (اقرب الموارد). رجوع به غُزغُز و غُزّ شود.
-
غزغزة
لغتنامه دهخدا
غزغزة. [ غ َ غ َزَ ] (ع مص ) با کنج دهان خوردن بی اشتهای نفس چنانکه گوئی بدان مکره است . غزغز، اکل بشدقه من غیر شهوة کأنه مکره علیه . (اقرب الموارد). || سوراخ کردن به ضربت . نیش زدن : اخذ سکیناً و غزغز فی رجلیه . || متأثر کردن و سوزاندن زبان . متأ...