کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غزال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غزال چشم
لغتنامه دهخدا
غزال چشم . [ غ َ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) آنکه چشم وی به چشم غزال ماند : غزال چشم نگاری که بر شکار دلم شده ست چیره تر از شیر بر شکار غزال . سوزنی .صاعقه هیبتی ، گورسرینی ، غزال چشمی . (سندبادنامه ص 251 در وصف اسب ). از این کشیده قدی ، گشاده خدی ، لاغرمی...
-
ابن غزال
لغتنامه دهخدا
ابن غزال . [ اِ ن ُ غ َزْ زا ] (اِخ ) ابراهیم صالحی . از ادبا و شعرای شام .مولد او به سال 1008 هَ .ق . و وفات در 1088 است .
-
شاخ غزال
لغتنامه دهخدا
شاخ غزال . [ خ ِ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از کمان تیراندازی . (برهان قاطع). || کنایه از هلال . (آنندراج ) : در حدود باختر آهوی دشت خاوران چون فرو شد، در هوا شاخ غزال آمد پدید.خواجه جمال الدین سلمان (از آنندراج ).
-
قرن غزال
لغتنامه دهخدا
قرن غزال . [ ق َ ن ُ غ َ ] (اِخ ) نام گردنه ای است معروف . (معجم البلدان ).
-
چشم غزال
لغتنامه دهخدا
چشم غزال . [ چ َ / چ ِ م ِ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیاله ٔ لبالب از شراب . (ناظم الاطباء). کنایه از جام پرشراب .
-
غزال چشم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] qazālče(a)šm ویژگی آنکه چشمان زیبا مانند چشم غزال دارد.
-
Procapra gutturosa
غزال ـ بز مغولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که پشت آن قهوهای تیره است و لکهای صنوبریشکل و سفید بر روی کفل دارد و رنگ قهوهای و سفید آن بهتدریج در نواحی زیرین بدن روشنتر میشود
-
Addax nasomaculatus
غزال-گاو لکپوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که رنگ کفلها و پاها و شکم و دور لبهایش روشنتر از سایر قسمتهاست و هر دو جنس آن شاخ دارند
-
Gazella lelptoceros
غزال نازکشاخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ گاویان و راستۀ زوجسُمسانان که بالای بدنش قهوهای جلادار با نوارهای کمرنگی بر روی صورت و پهلوها و زیر بدن آن سفید است و هر دو جنس آن شاخهای نازک دارند
-
واژههای همآوا
-
قذال
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - پس سر. 2 - بناگوش .
-
قذال
لغتنامه دهخدا
قذال . [ ق َ ] (ع اِ) پس سر. بناگوش . هو مابین نقرةالقفاء الی الاذن . (اقرب الموارد). ج ، اَقذِلَة. || بستنگاه افسار اسب در پس پیشانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، قُذُل و اَقذِلَة.
-
قذعل
لغتنامه دهخدا
قذعل . [ ق ُ ع ُ / ق ِ ع َ ] (ع ص ) ناکس . فرومایه . || خوار. بی قدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قذال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قُذُل و اَقذِِلَة] [قدیمی] qazāl پس سر؛ پشت گردن میان دو گوش.
-
جستوجو در متن
-
ghazal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غزال