کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غزارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غزارت
/qazārat/
معنی
۱. کثرت؛ فراوانی؛ بسیاری.
۲. [مجاز] تبحّر؛ دانش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غزارت
لغتنامه دهخدا
غزارت . [ غ َ رَ ] (ع مص ) بسیار شدن . بسیاری . وفور. غزارة. رجوع به غزارة شود : فایده ٔ... غزارت عقل آن است که چون از دوستان دشمنی پیدا آید... در حال اطراف کار خود فراهم گیرد. (کلیله و دمنه ).پیام آن است کای شایسته فرزندکه بادا بحرعلمت را غزارت . سی...
-
غزارت
فرهنگ فارسی معین
(غَ رَ) [ ع . غزارة ] 1 - (مص ل .) فراوان شدن . 2 - (اِمص .) فراوانی .
-
غزارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غزارَة] [قدیمی] qazārat ۱. کثرت؛ فراوانی؛ بسیاری.۲. [مجاز] تبحّر؛ دانش.
-
واژههای همآوا
-
غزارة
لغتنامه دهخدا
غزارة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) بسیاری از هر چیزی . (منتهی الارب ). بسیار شدن . (دهار). بسیار شدن آب و جز آن . (اقرب الموارد). به تمام معانی غَزر و غُزر. (منتهی الارب ). بسیاری و بسیار شدن . (برهان قاطع). || بسیارشیر گردیدن ناقه : غزرت الناقة؛ کثر درها. (ا...
-
غضارة
لغتنامه دهخدا
غضارة. [ غ َ رَ ] (ع اِ) گل خوشبوی سبز برچسفان نیکو. (منتهی الارب ). سفال سبزی است که برای دفع چشم زخم استعمال شود. الطین الحر. (المنجد). خاک که در آن ریگ نبود. طین حر. سفالی که از این خاک کنند و به فارسی آن را تغار سبز گویند. گل چسبنده ٔ سبزی که از ...
-
قذارة
لغتنامه دهخدا
قذارة. [ ق َ رَ ] (ع مص ) پلید گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و این از باب سمع و نصر وکرم هر سه آمده است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
غضارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غضارة] [قدیمی] qazārat ۱. نیکوحال شدن؛ زندگانی خوش داشتن.۲. توانگر شدن؛ بسیارمال شدن.۳. نعمت و خوشی زندگانی.۴. تازگی؛ طراوت.
-
جستوجو در متن
-
بسیاری
واژگان مترادف و متضاد
تکثر، غزارت، فراوانی، کثرت، وفور ≠ کمی
-
غزر
لغتنامه دهخدا
غزر. [ غ ُ ] (ع مص ) بسیارشیر گردیدن ناقه . || بسیاراشک شدن چشم . غزارت . || افزون گشتن چیزی . (منتهی الارب ): غزر آب و جز آن ؛ کثرت آن . (اقرب الموارد). غَزر. غزارت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غَزر شود.
-
غزارة
لغتنامه دهخدا
غزارة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) بسیاری از هر چیزی . (منتهی الارب ). بسیار شدن . (دهار). بسیار شدن آب و جز آن . (اقرب الموارد). به تمام معانی غَزر و غُزر. (منتهی الارب ). بسیاری و بسیار شدن . (برهان قاطع). || بسیارشیر گردیدن ناقه : غزرت الناقة؛ کثر درها. (ا...
-
جهان ارغیان
لغتنامه دهخدا
جهان ارغیان . [ ج َ اَ غ ِ ] (اِخ ) دهی است از ولایت اسپراین بالای شهر سبزوار که بطراوت هوا و غزارت ماء و سرسبزی و خرمی معروف است . در فصل بهار تمامت آن جلگاه و چمن لاله و بنفشه روید و گوسپندان آنجا را اگر صبح و شام ندوشند از بسیاری شیر پستان آنها بت...
-
ابوطاهر
لغتنامه دهخدا
ابوطاهر. [ اَ هَِ ] (اِخ )موفق الدین احمدبن عباس واسطی معروف به ابن برخش . یکی از فضلاء اطباء از مردم واسط و ابن ابی اصیبعه گوید:کتابی به خط و تألیف او دیدم که بر غزارت فضل و کمال رزانت عقل وی دلالت میکرد و شهرت وی به زمان المسترشد عباسی بود و گویند...
-
بیخ آور
لغتنامه دهخدا
بیخ آور. [ وَ ] (ص مرکب ) با ریشه ٔ بسیار. بزرگ بیخ . راسی . راسیة. اصیل کلان بیخ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دارای چندین ریشه . (ناظم الاطباء) : درختی هر کدام بیخ آورتر و راسخ تر به ساعتی قلع توان کرد.(سندبادنامه ص 119). از غزارت و غلبه ٔ آن سنگ گر...