کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غزارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غزارة
معنی
فزوني , دامنه , فراخي , فراواني , استعداد , ميدان نوسان , فاصله ء زياد , بزرگي , درشتي , انباشتگي , سيري , کمال , چرک , کثافت , پليدي , الودگي , هرزه
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غزارة
لغتنامه دهخدا
غزارة. [ غ َ رَ ] (ع مص ) بسیاری از هر چیزی . (منتهی الارب ). بسیار شدن . (دهار). بسیار شدن آب و جز آن . (اقرب الموارد). به تمام معانی غَزر و غُزر. (منتهی الارب ). بسیاری و بسیار شدن . (برهان قاطع). || بسیارشیر گردیدن ناقه : غزرت الناقة؛ کثر درها. (ا...
-
غزارة
دیکشنری عربی به فارسی
فزوني , دامنه , فراخي , فراواني , استعداد , ميدان نوسان , فاصله ء زياد , بزرگي , درشتي , انباشتگي , سيري , کمال , چرک , کثافت , پليدي , الودگي , هرزه
-
واژههای همآوا
-
غزارت
لغتنامه دهخدا
غزارت . [ غ َ رَ ] (ع مص ) بسیار شدن . بسیاری . وفور. غزارة. رجوع به غزارة شود : فایده ٔ... غزارت عقل آن است که چون از دوستان دشمنی پیدا آید... در حال اطراف کار خود فراهم گیرد. (کلیله و دمنه ).پیام آن است کای شایسته فرزندکه بادا بحرعلمت را غزارت . سی...
-
غضارة
لغتنامه دهخدا
غضارة. [ غ َ رَ ] (ع اِ) گل خوشبوی سبز برچسفان نیکو. (منتهی الارب ). سفال سبزی است که برای دفع چشم زخم استعمال شود. الطین الحر. (المنجد). خاک که در آن ریگ نبود. طین حر. سفالی که از این خاک کنند و به فارسی آن را تغار سبز گویند. گل چسبنده ٔ سبزی که از ...
-
غزارت
فرهنگ فارسی معین
(غَ رَ) [ ع . غزارة ] 1 - (مص ل .) فراوان شدن . 2 - (اِمص .) فراوانی .
-
قذارة
لغتنامه دهخدا
قذارة. [ ق َ رَ ] (ع مص ) پلید گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و این از باب سمع و نصر وکرم هر سه آمده است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
غزارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غزارَة] [قدیمی] qazārat ۱. کثرت؛ فراوانی؛ بسیاری.۲. [مجاز] تبحّر؛ دانش.
-
غضارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غضارة] [قدیمی] qazārat ۱. نیکوحال شدن؛ زندگانی خوش داشتن.۲. توانگر شدن؛ بسیارمال شدن.۳. نعمت و خوشی زندگانی.۴. تازگی؛ طراوت.
-
جستوجو در متن
-
فراخی
دیکشنری فارسی به عربی
غزارة
-
میدان نوسان
دیکشنری فارسی به عربی
غزارة
-
فاصله ء زیاد
دیکشنری فارسی به عربی
غزارة
-
سیری
دیکشنری فارسی به عربی
غزارة
-
درشتی
دیکشنری فارسی به عربی
حموضة , غزارة