کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غرین
لغتنامه دهخدا
غرین . [ غ َ ] (اِ) این لفظ در صفت شیر واقع می شود پس این لفظ را به غین معجمه خواندن و به معنی شورکننده فهمیدن محض خطاست ، صحیح به عین مهمله است به معنی بیشه و صحرا که در آن شیر ماند. (المنتخب بنقل غیاث اللغات و آنندراج ). بیشه ٔ شیر، و نیز صفت شیر ا...
-
غرین
لغتنامه دهخدا
غرین . [ غ َ ] (ع اِ) به تمام معانی غِریَن است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به غِریَن شود.
-
غرین
لغتنامه دهخدا
غرین . [ غ ِرْ ی َ ] (ع اِ) لای سیل آورد، تر باشد یا خشک . لغة فی الغریل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گل و لای که سیل آن را آورد و بر زمین بماند، تر باشد یا خشک . گل رقیق . || اتی بالطِریَن و الغرین ؛ یعنی خشمناک شد. (از اقرب الموارد). رجوع به غِریَل...
-
واژههای مشابه
-
غرین بی
لغتنامه دهخدا
غرین بی . [ غْریم ْ / غ ِ ریم ْ ] (اِخ ) تلفظ ترکی گرین بی . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به گرین بی شود.
-
غرین ریور
لغتنامه دهخدا
غرین ریور. [ غْری / غ ِ ری وِ ] (اِخ ) تلفظ ترکی گرین ریور . (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به گرین ریور شود.
-
واژههای همآوا
-
قرین
واژگان مترادف و متضاد
۱. انیس، محشور، مصاحب، مقارن، مقرب، مقرون، ندیم، همنشین، یار ۲. بسان، سان، شبیه، عدیل، مانند، مثل، نظیر، وش، همال، همتا
-
قرین
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - همسر، همدم . 2 - یار. 3 - نزدیک . ج . قرنا(ء)، اقران .
-
قرین
لغتنامه دهخدا
قرین . [ ] (اِخ ) جائی است ، و ذوالرمة دراشعار خود از آن یاد کرده است . (از معجم البلدان ).
-
قرین
لغتنامه دهخدا
قرین . [ ق َ ] (اِخ ) ابن سهل بن قرین . از محدثان است . (منتهی الارب ).
-
قرین
لغتنامه دهخدا
قرین . [ ق َ ] (اِخ ) شمشیر زیدخیل . (منتهی الارب ).
-
قرین
لغتنامه دهخدا
قرین . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عامربن سعدبن ابی وقاص . از محدثان است . (منتهی الارب ).
-
قرین
لغتنامه دهخدا
قرین . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابن عمرو. از محدثان است . (منتهی الارب ).
-
قرین
لغتنامه دهخدا
قرین . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) جائی است در یمامه ، و نجده ٔ حروزی نزدیک آن به قتل رسیده است . (از معجم البلدان ).