کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
قرچه
فرهنگ فارسی معین
(قَ رَ چَ) (اِ.) یکی از نغمات فرعی ایران که توسط آن می توان از سه گاه وارد شور شد.
-
قرچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) qarče گوشهای در دستگاه شور.
-
جستوجو در متن
-
دِنُّون قِرچَه
لهجه و گویش بختیاری
ennun qerča دندان کروچه، دندان غرچه.
-
غراچه
لغتنامه دهخدا
غراچه . [ غ َ چ َ ] (اِخ ) نام ولایتی . ولایت غرجستان .غرچه . (برهان قاطع). رجوع به غرچه و غرجستان شود.
-
غراچه
فرهنگ فارسی معین
(غَ چِ) (ص .) نک غرچه .
-
غورچه
لغتنامه دهخدا
غورچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) در بعضی از نسخ نزهة القلوب بجای غرچه ، غورچه آمده است . رجوع به نزهة القلوب چ دبیرسیاقی چ 1336 ص 190 و غرچه شود.
-
دندان خایی
لغتنامه دهخدا
دندان خایی . [ دَ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت دندان خای . || دندان غرچه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دندان خای و دندان غرچه شود.
-
دندان کروچه
لغتنامه دهخدا
دندان کروچه . [ دَ ک ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) دندان غرچه . دندان قرچه . جغجغه ٔ دندان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دندان غرچه شود.
-
غره چی
لغتنامه دهخدا
غره چی . [ غ َ رَ / رِ ] (ص ) کولی . غربال بند. کوچ و بلوچ . چینگانه . قره چی . غرچه . لولی . حرامی . صورتی از غرچه است . رجوع به مدخل های مذکور شود. || مجازاً زنی که بسیار فریاد کند.
-
دندان بریج
لغتنامه دهخدا
دندان بریج . [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) آواز دندان که در خواب یا در بیداری از روی غضب بهم سایند. (لغت محلی شوشتر). دندان غرچه . رجوع به دندان غرچه شود.
-
غراچه
لغتنامه دهخدا
غراچه . [ غ َ چ َ / چ ِ ] (ص ) حیز و مخنث و نامرد. (برهان قاطع) (آنندراج ). غر. غرچه . (برهان قاطع). در ترکی آذری قره چی گویند. || مردم دیوث و زن بحریف بر. (برهان قاطع) (آنندراج ). غلتبان . غر. غرچه . (برهان قاطع). قره چی در ترکی آذری . || مردم به چش...
-
غرچ غرچ
لغتنامه دهخدا
غرچ غرچ . [ غ ِ رِ غ ِ رِ ] (اِ صوت ) آواز ساییدن دندان به هم با فشار. رجوع به غِرِچَّه شود.
-
غرچک
لغتنامه دهخدا
غرچک . [ غ َ چ َ ] (ص ) غَرچه . احمق و نادان . (جهانگیری از غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
دندان ساییدن
لغتنامه دهخدا
دندان ساییدن . [ دَ دَ ] (مص مرکب ) دندان سودن . دندان غرچه کردن . احتدام . تحدم . دندان غرچه رفتن . (یادداشت مؤلف ).- دندان به هم (بر هم ) ساییدن ؛ کنایه است از ابراز خشم و غضب کردن . (یادداشت مؤلف ): حرق ؛ دندان از خشم بر هم ساییدن . (ترجمان القر...