کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غرور خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دار غرور
لغتنامه دهخدا
دار غرور. [ رِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سرای خودخواهی و خودبینی ، کنایت از دنیا : بشادی جهان دل را مکن شادکه آن دار غرور آمد ز بنیاد. ناصرخسرو.دورباد از خجسته مجلس تونکبت دهر پیر و دار غرور.سوزنی .
-
غرور جوانی
دیکشنری فارسی به عربی
حب الشباب
-
غرور سازمانی
واژهنامه آزاد
institutional pride
-
غرور پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
غرور پیدا کردن . [ غ ُ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکبر و نخوت داشتن . غره شدن . رجوع به غرور شود.
-
باد غرور داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
انتفاخ
-
غرور و تکبر
فرهنگ گنجواژه
نخوت.
-
غرور و نخوت
فرهنگ گنجواژه
تکبر.
-
غیرت و غرور
فرهنگ گنجواژه
حمیت.
-
عُجب و غرور
فرهنگ گنجواژه
تکبر.
-
مستی و غرور
فرهنگ گنجواژه
تکبر، نخوت.
-
جستوجو در متن
-
خوردن
لغتنامه دهخدا
خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مؤلف ). جویدن . خائیدن . (ناظم الاطباء) : تلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر بآپیو...
-
surfeit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرور، زیاده روی، امتلاء، پر خوردن
-
زعبل
لغتنامه دهخدا
زعبل . [ ] (ع مص ) راه رفتن با غرور و جاه طلبی . (از دزی ج 1 ص 591). || زعبر و غالباً زعبل . تاب خوردن ، تلوتلو خوردن در راه رفتن . (از دزی ایضاً). رجوع به زعبر شود.
-
فریب خوردن
لغتنامه دهخدا
فریب خوردن . [ ف ِ / ف َ خوَرْ / خُرْدَ ] (مص مرکب ) گول خوردن . فریفته شدن : کرا در جهان هست هوش و خردکجا او فریب زمانه خورد؟ فردوسی .فریب گنبد نیلوفری مخور که کنون اجل چو گنبد گل برشکافت عمدا. خاقانی .نه آیین عقل است و رای و خردکه دانا فریب مشعبد خ...
-
غرار
لغتنامه دهخدا
غرار. [ غ َ ] (از ع ، مص ) گول خوردن و فریب خوردن . در عربی به این معنی غَرّ و غِرَّة و غرور آمده است : کودکان را حرص می آرد غرارتا شوند از ذوق دل دامن سوار. مولوی (مثنوی ).در بیوع آن کن تو از خواب غرارکه رسول آموخت سه روز اختیار. مولوی (مثنوی ).گفت ...