کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غره کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آسمان غره
فرهنگ فارسی معین
( ~. غُ رُِ) (اِمر.) نک آسمان غرنبه .
-
چشم غره
فرهنگ فارسی معین
( ~. غُ رِ) (عا.) (اِمر.) نگاه خشم - آلود. تهدید، تخویف .
-
چشم غره
لغتنامه دهخدا
چشم غره . [ چ َ / چ ِ غ ُرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) چشم غله . رجوع به چشم غُلَّه شود.
-
چشم غره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چشمغله› [عامیانه، مجاز] če(a)šmqorre چشمآغیل؛ نگاه خشمآلود؛ نگاه از گوشۀ چشم از روی خشم و غضب.
-
غره لنده زدن
لغتنامه دهخدا
غره لنده زدن . [ غ ُرْ رَ / رِ ل ُ دَ / دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) تلفظی در غر و لند زدن . رجوع به غر و لند زدن شود.
-
چشم غره رفتن
لغتنامه دهخدا
چشم غره رفتن . [ چ َ / چ ِ غ ُرْ رَ / رِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) چشم غله رفتن . رجوع به چشم غُلِّه رفتن شود.
-
أخَذَ علي (حين) غِرَّة
دیکشنری عربی به فارسی
غافلگير کرد
-
چش غُرّه ،چش خوره،()رفتن
لهجه و گویش تهرانی
نگاه خشمآلود ، نگاه از گوشه چشم
-
جستوجو در متن
-
غرور پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
غرور پیدا کردن . [ غ ُ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکبر و نخوت داشتن . غره شدن . رجوع به غرور شود.
-
گول کردن
لغتنامه دهخدا
گول کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فریفتن . فریب دادن . و در تداول امروزی گول زدن گویند. (یادداشت مؤلف ). || خود را نادان نمودن . ابله کردن : گول میکن خویش را غره مشوآفتابی را رها کن ذره شو.مولوی .
-
بینی کردن
لغتنامه دهخدا
بینی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از غرور و تکبر کردن . (آنندراج از بهار عجم ) : شکر کن غره مشو بینی مکن گوش دار و هیچ خودبینی مکن هر کسی کو از حسد بینی کندخویشتن بی گوش و بی بینی کند.مولوی .
-
دربندان کردن
لغتنامه دهخدا
دربندان کردن . [ دَ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محاصره کردن . حصار کردن : بردن چند منجنیق و دربندان کردن حصار قوقه را. (تاریخ سیستان ). آمدن بدر شهر غره ٔ ربیعالاول هم در این سال و چهل روز دربندان کردن و شبیخون آوردن ازدرون شهر بر ایشان . (تاریخ سیستان )...
-
چشم آغلیدن
لغتنامه دهخدا
چشم آغلیدن . [ چ َ / چ ِ غ ِ / غ ُ دَ ] (مص مرکب ) از روی قهر و غضب بگوشه ٔ چشم نگاه کردن باشد. (برهان ). تیر انداختن در نگاه از گوشه ٔ چشم . (ناظم الاطباء). چشم آغل کردن . چشم آغیل کردن . بگوشه ٔ چشم نگریستن . چشم زهره رفتن . چشم غره رفتن .
-
غرگی
لغتنامه دهخدا
غرگی . [ غ َرْ رَ / رِ ] (حامص ) گستاخی و مغروری و خودبینی و تکبر. (ناظم الاطباء). ترکیبی است از غرة و یاء مصدری ، و غرة خود مصدر است به معنی گول زدن و حریص کردن کسی به باطل . این ترکیب از نوع افزودن یاء مصدری به مصدر عربی است که در زبان فارسی نظایری...
-
چشم گرداندن
لغتنامه دهخدا
چشم گرداندن . [ چ َ / چ ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) خیره نگریستن . بقهر و غضب کسی یا چیزی را نگاه کردن . بخشم در کسی نگریستن . چشم غره رفتن .